ویرگول
ورودثبت نام
مشاور بیمه عمر پارسیان
مشاور بیمه عمر پارسیان
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

بودا به دهی سفر کرد

بودا به دهی سفر کرد.
بودا به دهی سفر کرد.

بودا به دهی سفر کرد.
زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد.
بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانه‌ی زن شد.

کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت:
این زن، هرزه است به خانه‌ی او نروید.
بودا به کدخدا گفت:
یکی از دستانت را به من بده.
کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت.
آنگاه بودا گفت: حالا کف بزن.
کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: هیچ کس نمی‌تواند با یک دست کف بزند.
بودا لبخندی زد و پاسخ داد:
هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند.
بنابراین مردان و پول‌هایشان است که از این زن، زنی هرزه ساخته‌اند.
برو و به جای نگرانی برای من نگران خودت و دیگر مردان دهکده ات باش.

من تلاش میکنم پس هستم
بیمه عمر پارسیان_بیمه اموال پارسیان_بیمه اشخاص پارسیان_قوانین بیمه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید