
سه مفهوم کلیدی در مربیگری مبتنی بر رابطه:
هر هفته پیامهایی از مربیان دریافت میکنم که بهدنبال یک برنامه تمرینی «بینقص» هستند. آنها میخواهند بدانند چند جلسه تمرینی، چند تکرار، و چه میزان حجم تمرین میتواند ورزشکارانشان را به قهرمان تبدیل کند.
در واقع، آنها دارند میپرسند: «فرمول موفقیت چیست؟»
پاسخ من این است: فرمولی وجود ندارد. فقط ارتباط وجود دارد.
حتی پیچیدهترین برنامه تمرینی هم اگر برای ورزشکار معنا نداشته باشد – یا مهمتر از آن، اگر با شما ارتباط برقرار نکند – هیچ ارزشی نخواهد داشت.
این یک فلسفه احساسی نیست؛ بلکه واقعیتی عملی است.
وقتی ابتدا با «انسان» کار میکنیم و سپس با «ورزشکار»، به چیزی دست مییابیم که از هر مدل زمانبندی یا تکنیک تمرینی قدرتمندتر است: انگیزه درونی – همان موتور محرکی که عملکرد پایدار را ممکن میسازد.
به این فکر کنید: ورزشکارانی که از نوجوانی تا بزرگسالی در ورزش باقی میمانند، الزاماً آنهایی نیستند که بیشتر تمرین کردهاند یا برنامههای پیشرفتهتری داشتهاند. آنها کسانی هستند که عاشق تجربه ورزش شدهاند.
اگر عاشق کاری باشند، آن را انجام میدهند – و اگر انجامش دهند، بیشتر عاشقش میشوند.
این حقیقت ساده همه چیز را در مربیگری تغییر میدهد.
وقتی ورزشکاران به ورزششان عشق میورزند، با میل و رغبت با چالشها روبهرو میشوند، بهدنبال پیشرفت میگردند و تابآوری میسازند. آنها نیازی به انگیزه بیرونی ندارند، چون انگیزه از درونشان میآید.
نقش مربی چیست؟
ایجاد محیطی که این عشق در آن شکوفا شود.
از دیدن انسان مقابلتان شروع کنید – نه فقط یک شناگر، فوتبالیست یا دونده، بلکه یک انسان کامل با امیدها، ترسها و آرزوهایی فراتر از ورزش.
در مورد زندگیشان بیرون از تمرین سؤال بپرسید. بفهمید چه چیزی آنها را انگیزهمند میکند. «چرای» آنها را درک کنید.
این رویکرد نرم نیست – هوشمندانه است.
با اولویت دادن به روابط، شما ارتباط را جایگزین عملکرد نمیکنید؛ بلکه بنیادی میسازید که عملکرد پایدار را ممکن میسازد.
یادتان باشد: تنها ورزشکاری که نمیتواند پیشرفت کند، آن کسی است که دیگر حضور ندارد.
وقتی ورزشکاران ورزش را ترک میکنند، تمام فرصت ما برای تأثیرگذاری از بین میرود. پس حفظ حضور ورزشکار اولویت اصلی ماست، و ارتباطات معنادار قدرتمندترین ابزار برای این هدف هستند.
خلاصه:
مربیای که تجربیات مثبت و روابط اصیل ایجاد میکند، ورزشکاران را در مسیر خود نگه میدارد، حتی در مواجهه با چالشها و رکودهایی که ممکن است باعث ترک ورزش شوند.
این رویکرد مبتنی بر رابطه، نگاه ما به مربیگری را نیز دگرگون میکند.
بهجای آنکه خود را بهعنوان دستوردهنده ببینیم، تبدیل به همسفرانی در مسیر ورزشکار میشویم – کسانی که راهنمایی میکنند، به چالش میکشند و حمایت میکنند.
با توانمندسازی ورزشکاران از طریق انتخاب و مسئولیتپذیری، نهتنها اجراکنندگانی بهتر بلکه انسانهایی کاملتر میسازیم؛ کسانی که مزایای ورزش را تا پایان زندگی با خود همراه دارند.
علم عملکرد همواره در حال تحول است، اما هنر ارتباط انسانی، همیشگی و بیزمان است.
اگر این هنر را بیاموزید، نه فقط قهرمانانی برای یک فصل، بلکه ورزشکارانی خواهید ساخت که تا پایان عمر، عاشق ورزش خود باقی میمانند.