سال ۲۰۲۵ است و هنوز هم باورم نمیشود که مجبوریم دربارهی این موضوع صحبت کنیم. اما واقعیت این است که هنوز این بحث مطرح است. هنوز هم مربیانی هستند که مجازات بدنی را بهعنوان ابزار اصلی انضباط و انگیزه دادن استفاده میکنند. یک سرویس خراب شد؟ شنا برو. بازی را باختی؟ دوی سرعت. بهاندازهی کافی تلاش نکردی؟ وقت تمرینهای طاقتفرساست.
بیایید دیگر این رفتار را توجیه نکنیم. این یعنی مربیگری تنبلانه.
موضوع اینجا «عشق سخت» یا «ساختن شخصیت» نیست. مسئله این است که برخی مربیان حوصله ندارند واقعاً مربیگری کنند—به عمق موضوع بروند، آموزش بدهند، الهامبخش باشند. مجازات بدنی یک تکیهگاه است؛ روشی کهنه، ناکارآمد و حتی صدمهزننده که باید در کنار دیگر روشهای منسوخشده دفن شود. و اینکه هنوز شاهد آن هستیم، واقعاً خشمآور است.
اما چیزی که امید میدهد این است که مربیانی وجود دارند که مسیر بهتری را انتخاب کردهاند—مربیانی که این تفکر قدیمی را به چالش میکشند و متعهد به رشد واقعی بازیکنان، چه در زمین و چه خارج از آن هستند. اگر به دنبال روشهای بهتر هستی یا همین حالا هم در این مسیر گام برداشتهای، این مقاله برای توست. چون با هم میتوانیم مربیگری را ارتقا دهیم. ما میتوانیم بهتر باشیم.
چرا مجازات بدنی نشاندهندهی مربیگری تنبلانه است؟
بیایید صادق باشیم: مربیگری سخت است. مدیریت شخصیتها، سطح مهارتها، پویایی تیم و رشد فردی کار آسانی نیست. اما وقتی به مجازات بدنی متوسل میشوی، در واقع از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنی—میانبُری برای فرار از کار واقعی.
به جای اینکه به دلایل اشتباهات بپردازی—مثلاً سوءتفاهم، خستگی یا کمبود اعتماد به نفس—مربی تنبل به دنبال راهحل فوری میرود: شنا، دو، دور زمین. شاید ظاهرش سختگیرانه باشد، اما در واقع فرار از مربیگری واقعی است.
کار واقعی چیست؟ آموزش دادن. راهنمایی کردن. خلق فضایی که در آن اشتباه نه چیزی برای مجازات، بلکه فرصتی برای یادگیری و رشد است. ساختن اعتماد، شناخت نیازهای منحصربهفرد هر ورزشکار و به چالش کشیدنشان با فکر و دقت—نه با له کردنشان.
و بیایید صادق باشیم: مجازات بدنی حتی جواب هم نمیدهد. هیچکس فقط از ترس دویدن دور زمین سرویس بهتری نمیزند. برعکس، ترس فشار روانی ایجاد میکند که باعث اشتباهات بیشتر میشود، نه کمتر. این چرخهی باطلی است که ورزشکار را مضطرب میکند، نه بهتر.
تأثیرات منفی و زیانبار مجازات بدنی
فراتر از تنبلی، مجازات بدنی آثار مخربی دارد—هم فیزیکی و هم روانی.
اعتماد را نابود میکند: وقتی ورزشکار، مربی را با تنبیه میشناسد، رابطه تغییر میکند. دیگر مربی، الگو و راهنما نیست—بلکه تبدیل میشود به کسی که باید از او ترسید. این فضای سمی خلاقیت، ریسکپذیری و اشتیاق به رشد را میکُشد.
ترس ایجاد میکند، نه انگیزه: ترس شاید نتیجهی سریع بدهد، اما به رشد پایدار منجر نمیشود. ورزشکاری که از ترس مجازات بازی میکند، دنبال بهتر شدن نیست؛ فقط میخواهد تنبیه نشود. این رویکرد منجر به اضطراب، فرسودگی و در نهایت بیعلاقگی به ورزش میشود.
سلامت ورزشکار را به خطر میاندازد: ورزشکاری که خسته است، آسیبپذیر است. مجبور کردن بازیکن به فراتر از حد توانش، آن هم بهعنوان تنبیه، احتمال مصدومیت را بالا میبرد. این سختگیرانه نیست—این خطرناک است.
تابآوری واقعی را تضعیف میکند:و البته، برخی مربیان هرگز روشهای مؤثرتر را ندیدهاند. نمیدانند مربیگری مدرن و مؤثر چه شکلی دارد. اما ندانستن، بهخصوص وقتی پای سلامت ورزشکار وسط است، توجیهپذیر نیست.
چرا هنوز بعضی مربیان این کار را میکنند؟
صادقانه؟ چون تنها چیزیست که میشناسند. بسیاری از مربیان خودشان در سیستمهایی بزرگ شدهاند که مجازات بدنی، یک هنجار بود. میگویند: «برای من جواب داد، برای اونا هم جواب میده.»
اما حقیقت تلخ اینجاست: فقط چون مربیگری بدی را تحمل کردی، دلیل نمیشود که آن مربیگری، خوب بوده.
از طرفی، تفکر اشتباهی وجود دارد که سختی کشیدن برابر با قوی شدن است. اما «سختی» واقعی، به معنای حفظ تمرکز، تطبیقپذیری و آرامش در لحظات بحرانی است—و این ویژگیها را نمیتوان با تمرینات طاقتفرسا ساخت.
و البته، برخی مربیان هرگز روشهای مؤثرتر را ندیدهاند. نمیدانند مربیگری مدرن و مؤثر چه شکلی دارد. اما ندانستن، بهخصوص وقتی پای سلامت ورزشکار وسط است، توجیهپذیر نیست.
مجازات بدنی فقط تنبلی نیست—بلکه زیانبار، منسوخ و ناکارآمد است. ورزشکاران ما سزاوار چیزی بهتر هستند و ما هم تواناییاش را داریم. با ساختن محیطهایی مبتنی بر اعتماد، یادگیری و چالشهای معنادار، نه تنها بازیکنان بهتری میسازیم، بلکه آدمهای بهتری هم تربیت میکنیم.
بیایید شنا و دو را بهعنوان تنبیه کنار بگذاریم—نه چون نرم شدهایم، بلکه چون آنقدر باهوش و آگاه هستیم که میدانیم راه بهتری وجود دارد.
آیندهی مربیگری دست ماست. بیایید کاری کنیم که به آن افتخار کنیم.