
جملهی بالا عبارتیست که احتمالاً بسیاری از افراد آن را شنیدهاند. من شخصاً تا پیش از خواندن یکی از رمانهای تام کلنسی در سالهای ۲۰۲۲ یا ۲۰۲۳ با آن مواجه نشده بودم. در آن زمان مربی تیم دانشگاه Radford بودم.
در حالی که مفهوم این جمله را درک میکنم و میدانم منظور از آن چیست، اما وقتی این نگاه را در بستر مربیگری بررسی میکنم، متوجه میشوم که این ایده با چالشهایی همراه است. دو دلیل مرتبط برای این تردید وجود دارد که در ادامه به آنها خواهم پرداخت.
۱. در ورزش، راهحل جهانی و یکسان وجود ندارد
اول از همه، باید واقعیت ورزشهایی مانند والیبال را در نظر بگیریم، جایی که زمینهی اجرای مهارتها برای بازیکن دائماً در حال تغییر است.
اگر صحبت از فعالیتی مانند نواختن ویولن یا سایر سازهای موسیقی باشد—جایی که یک زنجیرهی دقیق و مشخص از حرکات مورد نیاز است—این جمله کاملاً معنا پیدا میکند. در چنین موقعیتی، نوازنده کنترل کامل بر خود و ابزارش دارد. او میداند که چه روشی «درست» است و چگونه باید آن را بارها و بارها تکرار کند تا در هر اجرا، آن قطعه را دقیقاً همانطور که میخواهد، اجرا کند (البته در شرایطی که بداههنوازی مدنظر نیست).
اما در والیبال، یک بازیکن تقریباً هیچگاه در جریان مسابقه، دقیقاً همان کار را دو بار انجام نمیدهد. همیشه تنوعی در شرایط وجود دارد: موقعیت توپ، جهت حرکت، موقعیت همتیمیها، شرایط حریف و فضای زمین. ما بازیکنان را برای تکرار یک مهارت ثابت تمرین نمیدهیم؛ بلکه آنها را برای استفادهی انعطافپذیر از مهارتها در دهها موقعیت متفاوت آماده میکنیم.
این دقیقاً همان چیزیست که راب گری در کتاب خود به نام «چگونه یاد میگیریم حرکت کنیم» با عنوان «تکرار بدون تکرار» مطرح میکند. او میگوید هدف تمرین، این نیست که حرکت را به شکلی مکانیکی تکرار کنیم، بلکه باید یاد بگیریم چگونه یک مهارت را در شرایط مختلف بهکار ببریم. این نگاه، پایهی مهمی برای طراحی تمرینات در ورزشهایی با پیچیدگی بالا، مانند والیبال، است.
۲. توسعه و پیشرفت، به معنی رسیدن به کمال نیست
نکتهی دوم دربارهی این باور که «تمرین کن تا دیگر نتوانی اشتباه کنی» این است که چنین نگاهی با روند طبیعی پیشرفت مغایرت دارد.
در فرآیند یادگیری، منتظر ماندن تا زمانی که بازیکن کاملاً در یک مهارت «بینقص» شود، باعث تأخیر در مواجهه با چالشهای جدید خواهد شد. اگر ما اجازه ندهیم بازیکن، با وجود اشتباهات، به مرحلهی بعدی برود، مسیر یادگیری را کند کردهایم.
این مسئله را در کتاب خود با عنوان The Perfect Drill نیز مطرح کردهام. در آنجا به سخنان «تاما میاشیرو»، کمک مربی تیم ملی والیبال زنان آمریکا، در جریان کنوانسیون AVCA سال ۲۰۲۲ اشاره کردم. او به شرکتکنندگان گفت:
در سالن تمرین تیم ملی، وقتی یک بازیکن یا گروهی از بازیکنان، در اجرای یک مهارت به حدود ۵۰٪ موفقیت برسند، فوراً سطح دشواری تمرین را افزایش میدهند.
این شیوه، فاصلهی زیادی با «تمرین تا بینقصی» دارد!
همچنین این روش با دیدگاهی که پیش از این مطرح کردهام همراستا است: آنها در تمرین، نرخ شکست حدود ۱ از هر ۳ بار را به عنوان یک معیار سازنده در نظر میگیرند.
به بیان دیگر، ما به شکست نیاز داریم. شکست نشانهی چالش است، و چالش، همان چیزی است که فرآیند یادگیری و رشد را فعال میکند.
جمعبندی
✅ جملهی «تمرین کن تا دیگر نتوانی اشتباه انجام دهی» اگرچه در ظاهر انگیزشی بهنظر میرسد، اما در بسیاری از ورزشها بهویژه والیبال، کاربرد دقیقی ندارد.
✅ در والیبال، هدف تمرین، رسیدن به انعطافپذیری و توانایی تصمیمگیری در شرایط متغیر است، نه تکرار بینقص یک حرکت.
✅ منتظر ماندن برای کمال، سرعت پیشرفت را کاهش میدهد. آنچه ما نیاز داریم، مواجهه با چالشها، پذیرش شکست، و استفاده از اشتباهات به عنوان ابزاری برای رشد است.
✅ یک مربی موفق، تمرین را بهگونهای طراحی میکند که بازیکن را در لبهی تواناییاش قرار دهد—نه جایی که همهچیز برایش ساده و تکراری است.
نویسنده: جان فرمن | منبع: وبلاگ Coaching Volleyball