از یازدهم اسفندماه با تعطیلی شرکت ما که یک مرکز مشاوره و خدمات کارآفرینی است به قرنطینه کامل رفتیم. البته ده روز پیش از آن همسر و فرزند کوچکم در قرنطینه کامل بودند. واقعیت آن که با تشریفات رسیدن به منزل که همسرم تدارک دیده بود، به نظرم قرنطینه مقرون به صرفه تر بود!
از چند ماه قبل که شیوع آنفلوانزای H1N1البته به مراتب کمتر از ویروس کرونا در اخبار نمایان شده بود یک محلول ضد عفونی کننده از داروخانه به قیمت 55 هزار تومان خریده بودم که هنوز 70 درصد آن باقی مانده بود. حالا برای روزهای پیش رو باید تدارک می دیدم. واقعیت این هست برای ما که اقوام درجه یک ما کیلومترها از ما دور هستند و فرزند کوچک هم داریم، اتفاقانی مثل بیماری کووید 19 فاجعه تمام عیار است. اگر من یا همسرم دچار این بیماری شویم و خدای ناکرده نیاز به بستری داشته باشیم عملا برای نگهداری فرزند یا مراقبت از همسر دچار وضعیت آچمز می شویم. برای همین تا کنون تلاش کرده ایم وضعیت ایزولاسیون را با حداکثر توان خود حفظ کنیم.
در این نوشته سعی می کنم تجربیات این دوران و موارد جدیدی که بدان دست پیدا کرده ام را از منظر یک شهروند به رشته تحریر درآورم:
1- هنوز پیش از آن که اولین مورد مثبت رسمی کرونا در ایران اعلام شود، با اعلام نگران فعالان رسانه ای درخصوص ادامه پرواز های بین ایران و چین، از داروخانه نزدیک شرکت سه عدد ماسک N95 با قیمت هر عدد 8000 تومان خریدم و البته یکی از آن ها تا کنون استفاده شده است. بعد از انتخابات و تغییر تدریجی فضای کشور، از داروخانه ای در خیابان ظفر همان ماسک را با محدودیت سه عدد خرید به ازای هر عدد 45000 تومان خریدم. واقعیت این هست که همان هنگام خرید اولم به شوخی به همسرم گفتم که می توانیم روی این ماسک ها سود خوبی کسب کنیم و بعد بلافاصله این را هم اضافه کردم که اگر از شرایط بدبختی مردم بخواهیم کیسه بدوزیم حتما بلایی سرمان خواهد آمد. موضوعی که در موارد بسیار جزئی تجربه کرده ایم و برای همین هم خدا را شکر چنین بازی های خطرناکی نمی کنیم.
2- بخشنامه ممنوعیت فروش ماسک و محلول های ضد عفونی کننده در داروخانه ها در همان اوایل ورود رسمی ویروس کرونا به کشور واقعا مصداق ریختن ماست توی قیمه بود. در حالی که در بازار سیاه به راحتی می شد این اقلام را خرید. شخصا چندین روز صبر کردم و بعد چون به نتیجه نرسیدم در نهایت از سوپر مارکت محله ماسک معمولی جراحی یکبار مصرف به ازای هر عدد 5000 تومان خریدم. در حالی که روز قبل از آن سازمان حمایت از مصرف کنندگان و تولید کنندگان قیمت مصوب این ماسک ها را 450 تومان اعلام کرده بود. نزدیک به چهار برابر قبل و من تقریبا 40 برابر قیمت سابق خریدم! جالب آن که مغازه دار کلی هم منت گذاشت! الکل 70 درصد با قیمت مناسب هم از یکی از آشناها با چند واسطه خریدم که بعد با اعلام تردید در کیفیت و درصد الکل و کمی تست که خودم بلد بودم از استفاده از آن صرف نظر کردم. نهایتا از پدهای الکلی مخصوص تزریق کمی نصیب ما شد و البته یکی دو روز پیش متوجه شدم که معضل الکل و ضد عفونی کننده تقریبا در کشور حل شده است. در روزهای اول، 20 لیتر ایزوپروپیل الکل با گلیسرین نزدیک به1500000 تومان خرید و فروش می شد! به نظرم در کشور ما که اقتصاد نه کاملا متمرکزی دارد و نه بازار کاملا آزاد، در چنین مواردی سیاست گذاران کشور نباید به دست های پنهان آدام اسمیت متوسل شوند و بگذارند هر چه پیش آید خوش آید! ناکارآمدی مسئولان در این زمینه اظهر من الشمس بود.
3- با توجه به رشته تحصیلی این جانب که دکترای نساجی است و همین طور موسس و مدیر یک مدرسه مد و طراحی لباس در دانشگاه صنعتی امیرکبیر هستم، یکی از پیشنهادهایی که به من رسید تولید لباس ایزوله کادر درمان بود. فرد شریفی با خیرخواهی این موضوع را به من اعلام کرد و سفارش دهنده کار را که به من وصل کرد. در حین پیگیری کردن امور برای انجام این مهم، متاسفانه با انواع دروغ و دغل و سوء استفاده از شرایط بحرانی آشنا شدم. در حالی که پارچه اسپان باند گرماژ 30 با لمینیت مناسب و عرض 160 سانتی متر حداکثر متری 2400 تومان قیمت داشت و من برای برش و دوخت و دوز و آبکاری و بسته بندی 12000 تومان قیمت داده بودم محصول مورد نظر متاسفانه در بازار سیاه به قیمت های گزافی بین 45 تا 120 هزار تومان به فروش می رسید! در نهایت چون به خیر ایشان امیدی نبود؛ عطای این کار خیر را به لقایش بخشیدم و از موضوع همکاری منصرف شدم.
4- برای اجرای ایزولاسیون کامل در منزل، خرید تلفنی از سوپر مارکت محل و خریدهای اینترنتی و همین طور بسترهای مناسب برای دورکاری لازم و مفیدند. متاسفانه بزرگترین فروشگاههای زنجیره ای هم از خدمات دهی به مشتریان باز مانده اند و عملا همان سوپرمارکت های محل بهترین گزینه هستند. الان که ظاهرا در تهران، اصناف تعطیل شده اند و قرار شده فقط فروشگاههای بزرگ باز بمانند نمی دانم چه راه حلی برای این معضل دارند؟ به عنوان مثال، خرید از فروشگاه شهروند چه به صورت تلفنی، چه اینترنتی و چه با استفاده از اپلیکیشن چندین روز وقت ما را گرفت و در نهایت هم اصل محصولی را که می خواستیم از آن جا بخریم یعنی گوشت مرغ ! به دست نیاوردیم. بقیه سفارش را هم اگر پیگیری و سماجت همسرم نبود هم نمی توانستیم ثبت کنیم. اسنپ مارکت هم که همیشه ظرفیت تحویلش را تکمیل شده نشان می داد و در ساعات مختلف شبانه روز هم وضعیت فرقی نمی کرد. همین طور کوروش و اکالا و ... برای خرید میوه هم تنها گزینه ما بازرگام بود. آن ها هم سیستمی سنتی دارند که در دو سفارش متوالی، پرتقال ثبت سفارش شده را تحویل ندادند و بعد از یک هفته پیگیری اعتبار کسر شده را بازگرداندند! البته هنوز از همین بازرگام با همه فشل بودنش داریم استفاده می کنیم و به نظرم جای یک کسب و کار اینترنتی خوب در بازار میوه در تهران کماکان خالی است. گوشت مرغ را هم هنوز نتوانسته ایم بخریم و به نظر می رسد برای خرید این قلم باید از لاک خودمان خارج شویم!
در نوشتار بعدی، درباره نقش باور و کنترل رفتاری درک شده در قرنطینه اختیاری و ایزولاسیون با شما سخن خواهم گفت.