نویسنده : حجت الاسلام سید جواد حسینی
شاهی به دو صد عزّت و اجلال آید
با شوکت و فرّ و جاه و اقبال آید
امروز حسین ع آید و فردا عباس ع
خورشید ز پیش و مَه زدنبال آید
قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس، روز چهارم شعبان سال 26 هـ.ق در مدینه منورّه دیده به جهان گشود و در روز عاشورا، سال 61 هجری قمری در کربلای معلّی در راه حمایت از دین و قرآن، و در راه نصرت اهل بیت(ع) و امام زمان خویش در سن 34 سال و 5 ماه و 6 روزگی به شهادت رسید. پدر بزرگوارش امیرمؤمنان علی(ع) و مادر گرامیش فاطمه ام البنین دختر حزام بن خالد بن ربیعه کلابی است.() آن قمر عشیره با "لبابه" دختر عبداللّه بن عباس ازدواج و از آن حضرت دو پسر به نامهای عبیداللّه و فضل باقی ماندند که نسل او از عبیداللّه میباشد.
مراسم نامگذاری دامن علقمه و بوی گل یاس یکی است
قمر هاشمیان در همه ناس یکی است
سیر کردم عدد ابجد و دیدم به حساب
نام زیبای اباصالح و عباس یکی است
() امیرمؤمنان علی(ع) از برادرش عقیل خواست که از خانواده شجاع و با اصالت همسر شایسته برای او انتخاب کند. عقیل با شناختی که از طوائف عرب داشت، فاطمه ام البنین را انتخاب نمود. وقتی عباس از این بانوی با کرامت به دنیا آمد، حضرت قنداقه او را به دست گرفت و نام او را "عباس" یعنی شیر بیشه شجاعت و عبوس و خشمگین در برابر باطل"() گذارد. «ثمّ اذّن فی اذنه الیمنی و اقام فی الیسری ثمّ قبل یدیه و استعبر و بکی؛() سپس در گوش راست اذان و در گوش چپ اقامه گفت، آنگاه دستهایش را بوسید و گریه کرد.» و در جواب پرسش ام البنین که چرا گریه میکنی؟ فرمود: «گویا میبینم که این دست (یوم الطف) در کنار شریعه فرات در یاری برادرش حسین از بدن جدا خواهد شد.»
پنج امامی که تو را دیده اند
دست علم گیر تو بوسیده اند
چشم خداوند چو دست تو دید
بوسه زد و اشک زچشمش چکید
علم را از باب علم آموخت نسبت به شخصیت ابی الفضل العباس(ع) از جهاتی اجحاف شده است گروهی از مردم فقط عباس را به شجاعت میشناسند و از عبادت و بندگی او بیخبرند، با اینکه قاتل عباس گفت: جوانی را کشتم که از زیادی عبادت پیشانی او پینه بسته بود. عدّه ای از مداحان و جوانان در این دوران فقط از عباس زیبایی و جمال او را گرفته اند، و بقیه جهات را رها کرده اند. بحثی نیست که عباس هم شجاع بود و هم زیبا، به گونه ای که معروف شده بود در مدینه بنام "قمر العشیره" ولی شخصیت واقعی عباس را فقط شجاعت و زیبایی او تشکیل نمی دهد. حقیقت این است که عباس یک شخصیت جامع و چند جانبه داشت هم در شجاعت بی نظیر بود و هم در زیبایی بی مثال و هم در بندگی و عبادت بی بدیل، چنان که از نظر آگاهی و علمی نیز بغیر از معصومان نظیر نداشت. در این بخش به نمونه هایی که نشان دهنده مقام علمی عباس است اشاره میشود. الف: او علم را چشیده است عباس تا 15 سالگی همراه و زیر نظر پدر بود لذا حضرت او را هم از جهات تربیتی و هم از جهت علمی به خوبی پرورش داده بود، امری که خود امیرمؤمنان علی(ع) بدان اعتراف و در بیان نغزی به آن تصریح نموده است آن حضرت فرمود: «انّ ولدی العباس زقّ العلم زقّاً؛()براستی فرزندم عباس (در کودکی) علم را مکیده و چشیده است.» زقّ در لغت مانند کبوتر که آب غذا را مستقیم به دهان جوجه اش منتقل میکند، گویا علی(ع) به صورت مستقیم علوم را به او آموخته است. این تعبیر اشاره دقیقی دارد به انتقال علم از راه غیر عادی، یعنی این گونه نبوده که ساعت خاصی مثلاً علی(ع) برای عباس کلاس داشته و او نیز درسها را خوب خوانده و حفظ کرده است. سخن از چشیدن علم است که حضرت علی(ع) علم را به او چشانده و او نیز این ظرفیت را داشته که علم را بمکد و آن را بچشد. در کتاب "العین" که از قدیمیترین و معتبرترین کتاب لغت شیعه است زق، را این گونه معنی نموده است1:ـ زق ظرف آب است که از پوست ساخته شده باشد. زق الطائر الفرخ یعنی پرنده از راه دهان به دهان به جوجه اش غذا داد. و زقاق هم به طریقی که از کوچه باریکتر است گفته میشود. همه این معانی نشان از آن دارد که فراگیری علم عباس از پدر بزرگوارش علی(ع) به طریق عادّی و مدرسه ای نبوده است و گرنه این تعبیر مورد نداشت. جالب است که بدانید که این تعبیر در روایات در رابطه با امامان معصوم(ع) از جمله امیرمؤمنان علی(ع) به کار رفته است. علی(ع) بعد از این که فرمود":سلونی قبل ان تفقدونی؛ از من بپرسید قبل از آن که من را از دست دهید." فرمود: «هذا ما زقّنی رسول اللّه زقّاً؛ این علمی است که رسول خدا(ص) به من چشانده است.» و همچنین یزید درباره کلّ اهل بیت این تعبیر را به کار برد. در مجلس یزید، علی بن الحسین، حضرت سجاد(ع) اجازه سخنرانی خواست در ابتدا یزید اجازه نداد مردم به او گفتند: این جوان بیمار که توان سخن گفتن ندارد. یزید گفت":انّه من اهل بیتٍ قد زقّوا العلم زقّاً؛()این (جوان) از خانواده ای است که علم را (با تمام وجود) چشیده اند." البته خطبه حضرت سجاد(ع) بخوبی سخن یزید را تثبیت کرد که خاندان اهل بیت به امر الهی و از سرچشمه الهی، وجودشان با علوم عجین شده است و ژرفای علوم را چشیده اند. 2ـ بصیرت نافذی داشت حضرت صادق(ع) ضمن بر شمردن بیست صفت والا برای عباس، جمله ای درباره علم و آگاهی بیان داشته که سخت نیاز به دقت و کنجکاوی دارد. آن حضرت فرمود":کان عمّنا العباس نافذ البصیرة صلب الایمان، جاهد مع ابی عبداللّه وابلی بلاءً حسناً و مضی شهیداً؛() عمویم عباس دائماً دارای بینش نافذ و عمیق بود. و ایمانی محکم و پایدار و در رکاب امام حسین(ع) جهاد نمود و نیکو مبارزه کرد تا به شهادت رسید." حوادث را فقط از چهره ظاهر آنها نمی دید با آگاهی عمیقی که داشت عمق و ژرفا و پشت پرده و پشت صحنه حوادث را تا عمق ممکنش میخواند. مرور کوتاه بر حوادث عاشورا، ژرفای آگاهی ابی الفضل و موضع گیریهای او را نشان می دهد.
حرکت از مدینه بسیاری بودند که خیرخواه جدّی و حامی سرسخت سلامتی امام حسین(ع) بودند، ولی به این مرحله از تصمیم و اراده نرسیدند که با جان از حسین(ع) همراهی کنند چرا که عمق آگاهی آنها آینده را زیر بال خود قرار نداد، و یا اراده محکمی که بتوانند در چنین وادی قدم گذارند نداشتند مانند عبداللّه بن عباس که خیلی تلاش کرد که مانع رفتن امام به کوفه شود و به شدّت در این امر دلسوزی کرد.() ولی وقتی اراده امام را جدّی یافت و عزم او را جزم شده، هرگز نتوانست اعلام کند که من هم با شما در کربلا می آیم. و همین طور محمد حنفیه هر چند عذر داشت ولی به این نقطه نرسید که واقعاً عزم خود را در همراهی امامش جزم نماید. و عبداللّه جعفر شوهر حضرت زینب با همه ارادتهایی که به امام حسین(ع) داشت همسرش زینب(ع) را اجازه داد و دو تا از فرزندان خویش را همراه امام حسین(ع) فرستاد. ولی خود شرکت نکرد. و این نفوذ بصیرت را نداشت که در "فوز عظیم" شرکت نماید.و دیگران... امّا ابوالفضل العباس با نفوذ بصیرتی که داشت هم خود همراه حسین(ع) از مدینه حرکت و هم برادران خویش را با نفوذ شخصیتی و تسلّط معنوی که داشت همراه خود برد و تا آخرین لحظه در کنار حسین ماندند و خود را و نام خویش را برای ابد جاودانه و سعادتمند نمودند.
ردّ امان نامه روز نهم شمر همراه عبداللّه بن ابی المحل (که امّ البنین عمّه او بود) نامه ای از عبیداللّه بن زیاد برای در امان بودن عباس و برادران او گرفتند عبداللّه بن ابی المحل نامه را بوسیله غلام خود (کزمان)() به کربلا فرستاد و او پس از ورود به کربلا متن نامه را برای فرزندان امّ البنین و در رأس آنها عباس قرائت کرد، عباس و برادرانش که از عمق توطئه به خوبی آگاه بودند، در جواب عبداللّه محترمانه گفتند: ما را حاجتی به امان نامه تو نیست، امان خدا بهتر از امان عبیداللّه پسر سمیه است.() ولی شمر که به خوبی می دانست وجود عباس و برادران او در اردوی حسینی برای او و امثال او سخت ترس آور و زیان آور است دوباره خود به نزدیک خیمهگاه حسینی آمد. فریاد زد: برای عباس و عبداللّه و جعفر و عثمان فرزندان علی بن ابی طالب(که مادرشان ام البنین است) امان نامه آورده ام!، عباس و برادران او در جواب گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت کند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟؟!!() این جواب عباس نشان از عمق و نفوذ بصیرت او دارد که بخوبی توطئه دشمن را میشناخت پس از ردّ امان نامه بود که عمر سعد اعلان جنگ نمود. عباس به محضر امام خویش رسید و عرض کرد: ای برادر! این سپاه دشمن است که تا نزدیکی خیمهها آمده است. امام حسین(ع) جمله ای فرمود که نشان می دهد سخت برای عباسش ارزش و مقام قائل است. فرمود: «ارکب بنفسی انت...؛() سوار شو جانم فدای تو باد و از آنها بپرس چه روی داده است؟ و برای چه آمده اند؟....که سرانجام عباس مهلت گرفت. این تعبیر امام آن نفوذ بصیرت عباس را تفسیر میکند، با توجّه به این نکته که در کلام معصوم، جای هیچ گونه تعارف وجود ندارد. که عباس آن قدر آگاه و روشن بین بود که امام معصوم و برادرش خود را فدای او می داند.
موضعگیری عباس در شب عاشورا در شب عاشورا رسماً امام حسین(ع) بیعت خود را برداشت و فرمود":و انّی قد آذنت لکم جمیعاً فانطلقوا فی حلّ لیس علیکم منّی ذمامٌ؛() من به شما اجازه می دهم و بیعت خود را بر می دارم تا از سیاهی شب برای پیمودن راه و دور شدن از محل خطر استفاده کنید..." و بعد از خطبه چراغ را نیز خاموش کرد، بعد از روشن شدن چراغ اوّلین کسیکه لب به سخن گشود عباس بود. عرض کرد: ما برای چه دست از تو برداریم؟! برای اینکه پس از تو زنده بمانیم؟! خدا نکند که هرگز چنین روزی را ببینم.() همین سخنان آگاهانه عباس باعث شد هم بستگان و یاران آن اصحاب اعلام وفاداری نمایند و امام حسین(ع) نیز در حق آنان دعا فرمود.
حمایت از دین و امام شهدای کربلا همه رجز خوانده اند ولی هیچ رجزی به زیبایی و جامعیت رجز حضرت عباس نیست آنهم در حالی که دست از بدن جدا شده است: واللّه ان قطعتم یمینی انّی احامی ابداً عن دینی و عن امام صادق الیقینی نجل النّبی الطاهر الامین بخدا سوگند اگر دست راستم را جدا کردید، من همیشه حامی دینم خواهم بود، و حامی امامی که در ایمانش صادق است، و فرزند پیامبر پاک و امین است. با این که قاعدتاً باید میگفت دستم را قطع کردید، با دست چپ و یا با دندان آب را به خیمه گاه می رسانم و یا از قوم و قبیله خود حمایت میکنم. حضرت هیچ یک از این مسائل را مطرح نکرد بلکه بر مسئله دین و امامت تکیه کرده که این نشان دهنده عمق آگاهی او به مکتب و امامت است. آری دین آن قدر ارزش دارد که در حال قطع دست هم باید دم از دین زد و در حال جان دادن نیز حمایت خود را از امام خویش باید اعلام نمود این همان نفوذ بصیرت است. از آنچه گفتیم بخوبی میتوان نتیجه گرفت که حضرت عباس دارای بینش الهی برگرفته از پدر بود، و در مسائل دینی و سیاسی و اجتماعی نیز دارای بصیرت ژرف و عمیق بود، دلیل این ادعا موضع گیریهای اوست در حوادث کربلا. این روز را که به نام روز جانباز نامگذاری شده به مقام معظم رهبری و به همه ایثارگران، جانبازان و خانوادههای معظم شهدا تبریک و تهنیت عرض نموده، پیروی از حضرتش را در چگونگی حمایت از مقام عظمای ولایت از خداوند منّان خواستاریم.
بطل العلقمی، شیخ عبدالواحد مظفر، نجف، ج 2، ص 6؛ معارف و معاریف دائرة المعارف جامع اسلامی، سید مصطفی دشتی، مؤسسه فرهنگی آرایه، 1385، ج 4، ص 156، زندگی قمر بنی هاشم، عماد زاده، ص 53، خصایص العباسیه، ص. 119. از نظر حساب ابجدی کنیه حضرت مهدی یعنی "ابا صالح" مساوی با 133 میباشد که عباس نیز میشود. 133. ترتیب کتاب العین للخلیل، جامعه مدرسین قم، 1414 هـ.ق، ص 509.. زندگی قمر بنی هاشم، همان، ص 53؛ زندگانی حضرت ابوالفضل العباس، علّامه باقر شریف قرشی، ترجمه سید حسن اسلامی قم، ص 28، خصائص العباسیه، محمد ابراهیم کلباسی، مؤسسه انتشارات خاصه، 1408، ص 119 ـ. 120. اشاره به علی(ع) است که هم (عین اللّه" بود و هم (ید اللّه)و..... مقرّم، مقتل الحسین، بیروت، دارالکتاب، ص 169، سیمای امام حسین(ع)، ص 182.. العین، همان. 347. بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 40، ص 153 و 178، باب 93 و احتجاج طبرسی، ج، 1 ص. 258. بحارالانوار، همان، ج 45، ص 137، باب. 39. اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت دارالتعارف، 1403، ج، 7 ص 430، العباس بن علی(ع) ص 36 ـ 39 نفس المهموم، شیخ عباس قمی، قم، بصیرتی، ص 176؛ قصّه کربلا، نظری منفرد، انتشارات سرور، دوازدهم 1383، ش. 347. ر.ک: مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، قاهره، داراحیاء الکتب العربیه، ص 109، الامام الحسین و اصحابه، فضلعلی قزوینی، قم، چاپ باقری، ص 125؛ طبقات ابن سعد، ترجمه امام حسین، ص. 61. خوارزمی نام این غلام را "عرفان" ذکر کرده است (مقتل الحسین، خوارزمی).. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر بیروت، دارصادر، ج 4، ص. 56. انساب الاشراف، بلاذری، دارالتعارف، بیروت، ج 3، ص 184.. ارشاد شیخ مفید، قم، مؤسسه آل البیت(ع) لاحیاء التراث، ج، 2 ص 89.. کامل ابن اثیر، همان، ج 4، ص. 57. ارشاد شیخ مفید، همان، ج 2، ص. 92.
موفق باشید
به امید خدا