knowledgecomputer2023
knowledgecomputer2023
خواندن ۱۵ دقیقه·۳ سال پیش

هویت و بحران هویت

هویت و بحران هویت
هویت و بحران هویت



هویت دینی چیست و چگونه شکل میگیرد؟ ثابت است یا متغیر؟ بحران هویت دینی کدام است؟ چه پیامدهایی برجای میگذارد؟

این سؤالات در راستای پرسشهایی بنیادین و دغدغههایی است که بشر کنونی را سخت تشنه خود ساخته است بشری که در عصر تکنولوژی عصر بحران معنی دنبال سؤالهای بنیادین خود است.

روزها فکر من این است و همه شب سخنم *** که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

ز کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود *** به کجا میروم آخر ننمایی وطنم

نوشتار حاضر گامهای ارزشمندی است که حجتالاسلام متقیفر در این عرصه برای تشنکامان ساحل معرفت برداشتهاند.

هویت و بحران هویت دینی به چه معناست و نشانهها و عوامل آن از نگاه دینی چیست؟

غلامرضا متقیفر

با نگاهی نسبتاً عمیق به موضوع، میتوان گفت که احساس هویت دینی، همچنین احساس بحران هویت دینی در موقعیتهای ذیل حاصل میشود:

1. اگر سه حوزهی عقیده، گفتار و عملکرد دینی در انسان، منسجم و هماهنگ عمل کنند، احساس هویت دینی محقق خواهد شد و محصول هر گونه ناسازگاری بین سه امر مذکور، احساسی است که میتوان آن را احساس بحران هویت دینی نام نهاد.

2. هرگونه افراط و تفریط در سه امر مذکور، انحراف از فطرت دینی، به تعبیری، عدم تعادل در احساس هویت و به تعبیر سوم، موجب احساس بحران در هویت دینی خواهد شد. انحراف از فطرت الهی، دوستی و همراهی با شیطان و فراموشی یاد خدای متعال، تعادل روانی انسان را برهم میزند و موجبات افسردگی و اضطراب را فراهم میآورد. چنین انسانی به نیِ جدا مانده از نیستان میماند; لذا طبیعی است که پیوسته در جوش و خروش باشد و از نفیر آن، مرد و زن به ناله درآیند.

عملکردها یا پندارهای متناقض یا متضاد با دین، پیوسته برای فرد این سؤال را پیش میآورد که «آیا به راستی من دین دارم و آیا به مقتضای عقاید دینی خود عمل کردهام؟».

به هر حال، احساس ناشی از ناهماهنگی در سه امر شناخت، کردار و گفتار دینی، وضعیتی را ایجاد میکند که میتوان آن را احساس بحران هویت دینی نامید و این تقریباً همان احساسی است که ممکن است در صورت ایجاد هر بحران هویتی به وجود آید.

3. قرار است آدمی در مجموعهی هستی خلیفهی خدا روی زمین و همچنین مظهر و تجلی صفات او باشد. هویت اصیل انسان همین است; اما اگر مظهریت خود، همچنین آیین خلافت را به دست فراموشی بسپرد و برای خود وجودی مستقل قایل باشد و هستی و وجود خود را از آن خود بداند، تصویری دگرگون و غیرواقعی از خود ساخته و تبدیل به چیزی غیر خود شده و نهایتاً به بحران هویت دچار شده است. هویت واقعی انسان به او این احساس را میدهد که خود را موجودی سراسر فقر، عین الربط به خالق، سراپا نیاز و مسکنت (تصویر واقعی) ببیند. اگر خودپندارهی او مطابق با واقع نباشد و خود را کسی بپندارد که واقعاً نیست (تصویر غیر واقعی یا خیالی)، مصداق تام احساس بحران هویت دینی در او شکل گرفته است.[1]

قرآن کریم به صراحت ماجرای کسانی را بیان میکند که هویت واقعی خود را باخته، از پوست خود درآمده و گونهای دیگر شدهاند. دگرگونیهای مورد نظر قرآن کریم در انسانها، به تعبیری، تغییر یا به تعبیر روشنتر، تبدیل هویت انسانها ـ هر چند نهایتاً دارای یک منشأ، یعنی مخالفت با فرمان خدای متعال است که همان مخالفت با فطرت است ـ دست کم در دو سطح اتفاق افتاده است که اولین تغییر همزمان با تبدیل بنیادی در جسم و روان، و دومین تغییر و تبدیل فقط در بعد روانی انسانها صورت گرفته است.

قرآن کریم دربارهی سطح اول مواردی را مثال میزند که انسانها به دلیل مخالفت با فرمان خدای متعال، به میمون و خوک تبدیل شدهاند; به عنوان مثال، قرآن بعد از نقل ماجرای «اصحاب سبت» که علیرغم فرمان الهی مبنی بر ممنوعیت صید در روزهای شنبه، به صید میپرداختند، میفرماید:

(فَلَمّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ);[2] چون در برابر آنچه از آن نهی شده بودند گردنکشی کردند، به آنها گفتیم که بوزینگان مطرود باشید.

دربارهی مسخ و تبدیل انسانهای نافرمان مذکور به حیوان، دو قول وجود دارد که یکی از آنها قوی و دیگری قول ضعیف ارزیابی شده است. بیشتر مفسران معتقدند که این دگرگونی و مسخ، هم در جسم و هم در روان انسانها رخ داده است; اما گروه دیگر اعتقاد دارند که این تغییرات فقط در بعد روانی، ویژگیها، حرکات و رفتارهای آنها اتفاق افتاده است. تفسیر نمونه ضمن ارائهی دستهبندی فوق ادامه میدهد: عدهی کمی از مفسران معتقدند که مسخ به معنای مسخ روحانی و دگرگونی صفات اخلاقی است. به این معنا که صفاتی مانند صفات میمون یا خوک در انسانهای سرکش و طغیانگر پیدا شد و تقلید کورکورانه و توجه شدید به شکمپرستی و شهوترانی که از ویژگیهای این دو حیوان است در آنها آشکار گشت. همان گونه که اشاره شد; از این آیه و آیات مربوط استنباط میشود که مسخ و دگرگونی، هم جسم و هم روان انسانها را شامل میشده است.

اما برخی آیات، مسخ انسانها در بعد روانی و ویژگیهای اخلاقی را بیان میکنند. تردید نیست که این دگرگونی به تنهایی نیز دارای سطوحی است که میتوان از کوچکترین انحراف اخلاقی تا تغییرات کلی را در آن درجه بندی کرد. یکی از نمونههای روشن قرآن، در سورهی مبارکه اعراف است:

(وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوِینَ);[3] و بر آنان خبر کسی را بخوان که به او (علم) آیات خود را بخشیده بودیم، اما از آن عاری شد، پس شیطان در پی او افتاد و آن گاه از گمراهان شد.

(وَ لَوْ نشاء لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ);[4] و اگر میخواستیم قدر او را (به خاطر علمش به آیات) بلند میداشتیم، ولی او به دنیا و پستی گرایید و از هوای نفس خویش پیروی کرد. (آری) داستان او مانند سگی است که اگر به او حمله آوری زبان از دهان بیرون میآورد و اگر هم او را به حال خود واگذاری، باز هم زبان از دهان بیرون میآورد. این داستان منکران آیات ماست، پس برایشان این پند و داستان را بخوان شاید که اندیشه کنند.

در تفسیر نمونه ذیل همین آیهی مبارکه آمده است: این آیه به روشنی به داستان کسی اشاره میکند که نخست در صف مؤمنان بوده و حامل آیات الهی گشته، سپس از این مسیر گام بیرون نهاده است; به همین دلیل شیطان به وسوسهی او پرداخته و عاقبت کارش به گمراهی و بدبختی کشیده شده است. تعبیر «انسلخ» که از مادهی «انسلاخ» و به معنای از پوست بیرون آمدن است، نشان میدهد که آیات و علوم الهی در آغاز چنان به او احاطه داشت که چون پوست تن او شده بود، اما ناگهان وی از این پوست بیرون آمد و با یک چرخشِ تند، مسیر خود را به کلی تغییر داد. از تعبیر (فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ)برمیآید که شیطان در آغاز از او قطع امید کرده بود، چرا که او کاملا در مسیر حق قرار داشت، اما پس از انحراف مزبور، شیطان او را تعقیب کرد و به او رسید و بر سر راهش نشست و به وسوسهگری پرداخت و سرانجام او را در صف گمراهان و شقاوتمندان قرار داد.

میتوان گفت واژهی انسلاخ که در آیهی مبارکه بدان اشاره شده است، تعبیر دیگری از تبدیل و تغییر هویت دینی انسانهاست. کسی که به چنان مقام و شرافتی از انسانیت میرسد که آیات الهی به گونهای او را احاطه میکنند که گویی علم به آیات الهی، جزئی از بدن او میشود، با بیرون آمدن از این پوست، هویت انسانی خود را به مانند ویژگیهای سگ تغییر میدهد.

همان گونه که ملاحظه میشود، انسانی با ویژگیهای فوق، به سگ تشبیه شده است. معنای آیه زمانی روشنتر میشود که این آیه و آیاتی از این قبیل را که برخی انسانها را به حیوان تشبیه کردهاند با آیاتی که بر ارزش، کرامت و خلافت انسان تأکید میکنند مقایسه نماییم. انسان در اوج (با هویت واقعی انسانی) به اندازهای سقوط میکند که از دیدگاه قرآن کریم با بدترین جنبندگان (شرالدواب)، چهارپایان (انعام) و بدتر از آن (بل هم اضل)، الاغ (حمار)، عنکبوت و سگ قابل مقایسه میشود و مطابق نقل برخی آیات قرآن کریم، با مسخ شدن، به میمون و خوک (قرده و خنزیر) تبدیل میشود.

به عنوان مثال، در سورهی مبارکهی جمعه، یهودیانی که از زیر بار تکلیف الهی شانه خالی کردهاند به الاغ تشبیه شدهاند:

(مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُواْ التَّوْرَلـةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارَما بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِـَایَـتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لاَیَهْدِی الْقَوْمَ الظَّــلِمِینَ)[5]داستان کسانی که (عمل به تورات) بر آنان تکلیف شد، سپس آن را (چنان که باید و شاید) رعایت نکردند، مانند الاغی است که کتابهایی را حمل میکند. چه بد است وصف گروهی که آیات الهی را تکذیب کردند و خداوند قوم ستمکار (مشرک) را دوست ندارد.

تفسیر گرانقدر المیزان ذیل همین آیهی مبارک میفرماید: برای الاغ چه فایده دارد که کتابهای حکمتآمیز بر پشتش حمل شود؟ الاغ نمیتواند از کتاب سودی ببرد; زیرا قادر به خواندن نیست و نمیتواند به مضمون آن عمل کند; بنابراین، کسی که قرآن میخواند، ولی در آیات آن تدبر و به مقتضای آن عمل نمیکند، مانند کسانی است که در آیهی فوق به الاغ تشبیه شدهاند.

در آیهای دیگر، کسانی که بر خلاف فطرت خویش عمل میکنند، خدای حقیقی و واحد را کنار میگذارند و اولیا و اربابان دیگری را انتخاب میکنند، به عنکبوت تشبیه شدهاند که دورتا دور خود را تارهای نازک میتند و فکر میکند که خانهی محکمی ساخته است که او را از خطرها در امان نگاه میدارد، غافل از آن که تارهای مویین و سستی که نامش را خانه گذاشته است، به هیچ وجه امنیت ندارد و هر آن در معرض هجوم و فناست.

از دیدگاه دینی، عواملی از قبیل تزیین اعمال (که آدمی با القای شیطان رفتارهای ناپسند خود را پسندیده بپندارد)، تعلق افراطی به دنیا و حب افراطی نفس، به گونهای که همه چیز را فدای رسیدن به لذات خود کند و حاضر نباشد خود را برای ارزش والاتری فدا نماید، و خروج از مرز تعادل اخلاقی را میتوان عوامل بحران هویت نامید. همچنین قساوت دل، انعطاف ناپذیری در برابر کلام حق، موعظه ناپذیری و زنگار زدن دل و آنچه که قرآن کریم با تعابیر «رین» (کَلاّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ)،[6] «زیغ» (فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ)،[7] «طبع» (طَبَعَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ)،[8] «ختم» (خَتَمَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ)،[9]بیان میکند را میتوان از علایم بحران هویت دانست.

به هر حال، هر یک از روانشناسان در تعریف خود از هویت، به جنبهای از آن توجه داشتهاند، بدون آن که جنبههای متفاوت آن دقیقاً از یکدیگر تفکیک شود; البته از آنجا که ابعاد روانی انسان به نوعی درهم تنیده است و گاه قابل تفکیک نیست، نمیتوان برای هویتهای مختلف انسان، اعم از دینی، فلسفی، اجتماعی، روانشناختی و... مرز دقیقاً جدایی تصور کرد.

هویت انسانها ثابت است یا متغیر؟ و اگر متغیر است عوامل آن چیست؟

بهتر است از ابتدا روشن شود که آنچه در این بحث بدان پرداخته میشود مسائل کلی است و اختصاص به سن خاصی ندارد; زیرا در صورت روشن شدن کلیات بحث، وضعیت سنین نیز روشن خواهد شد.

دربارهی ثابت یا متغیر بودن هویت انسانها اندیشههای متفاوتی ابراز شده است; از جمله، مقالهای با عنوان «تحول هویت در محتوای فرهنگی» در اینترنت منتشر شده است که از گفتار نویسندهی آن چنین برداشت میشود که در «جوامع سنتی»، به دلیل ایستایی و تغییرناپذیری نقشها و عدم تحرک طبقاتی و اجتماعی، هویت انسانها ثابت و بدون تغییر باقی میمانده است. وی ابراز نظر میکند که بر اساس عقاید سنتی انسانشناسانه، هویت افراد درجوامع سنتی، ثابت، استوار و مستحکم است. هویت در جوامع سنتی، تابعی از نقشهای اجتماعیِ از پیش تعریف شده و نظام سنتی است که منشأ آن دستورهای دینی است که جایگاه افراد در جهان را مشخص و به صورت قطعی قلمروِ اندیشه و رفتار را تعیین میکند. در جوامع سنتی هر کس به عنوان عضوی از یک قبیله و در نظام بستهی یک خانواده میزیسته و میمرده است، در «جوامع پیشمدرن»، هویت امری مسئلهساز نبوده و در معرض تأمل یا گفتوگو قرار نداشته است. انسانها در آن دوران، یا در معرض بحران هویت نبودند، یا اساساً خود را درمان میکردند. فرد از ابتدا شکارچی و عضو قبیلهای خاص بود و تا آخر عمر بدون تغییر به همان صورت باقی میماند.[10]

اما در «جوامع مدرن»، هویت، از تحرک، چندگانگی، فردیت، وابستگی به خود و تغییر و تحولات بیشتر برخوردار شد. این امر موجب طرح این سؤال میشود که آیا به همین دلیل است که در جوامع مدرن فرد در شبکههای متفاوت و گاه متضادی از نقشها گرفتار میآید، به گونهای که خود هم نمیداند کیست؟ در این صورت، هم هویت و هم مسائل مربوط به آن در جوامع مدرن مسئلهساز خواهد بود.[11]

بر اساس این تحلیل، هویت انسانها ثبات ندارد; بلکه تابع متغیرهای محیطی و اجتماعی است و به پیروی از تغییر شکل جوامع، تغییر میکند. علاوه بر این، عنصر زمان و موقعیتهای خاص را میتوان از عوامل مؤثر در تغییر هویت انسانها دانست. به هر حال، متغیرهای مختلفی در شکلگیری هویت انسانها دخیلاند که هر متغیر به نوبهی خود قادر است احساس هویت آدمی را دچار فراز و نشیب هایی نماید.

به هر حال، در جوامعی که به سرعت متحول میشوند به آسانی نمیتوان هویت ثابت بر مبنای عوامل خارجی، مانند ثروت و دارایی و یا جایگاه رسمی اجتماعی کسب کرد. فقط تواناییهای خود فرد، اعم از تواناییهای علمی، خلاقیت، تواناییهای عقلانی و اخلاقی است که میتواند مبنای هویت امن آدمی قرار گیرد; بنابراین، در جامعهای که به سرعت در حال تغییر است، تحقیق برای یافتن معنا در زندگی معمولا معطوف به کسب هویت ثابت است. نارضایتی گستردهی غربیان به دلیل گامهای سریع تحولات فنی و اجتماعی نیز بدان دلیل است که نقشهای سنتی که به ایجاد احساس هویت کمک میکرده دچار تحول شده است. کسانی که از چنین تهدیداتی احساس خطر میکنند، با احساس هویت خود مشکل دارند و انسانهایی که بر موج این تحولات سوار میشوند به احساس قدرت دست مییابند.[12]

نکات مهم این گفتار آن است که اولا، هویت انسانها، صورتهای گوناگون دارد; ثانیاً، این احساس دارای مراتب و درجاتی است و هر مقطع سنی اقتضای نوعی از آن را دارد. همچنین در این مقاله آمده است که هویت انسانها صورتهای گوناگون دارد که میتوان احساس هویت روانشناختی، اجتماعی، جنسی، فردی، فرهنگی، سیاسی و دینی را از آن دست شمرد. احساس هویت مراتبی دارد، کودکان احساس هویت را از سطح روانشناختی آغاز میکنند; به عنوان مثال، از این جا آغاز میکنند که: «من فرزند والدین خود هستم». بزرگسالان هم شیوههای خود را در سطوح مختلف، شاید هم با داشتن هویتهای متفاوت در سنین مختلف اعمال میکنند. این که در چه زمانی بر چه سطحی از هویت تمرکز کنند بستگی دارد به این که چگونه به صورت ناخودآگاه تضادها و ناراحتیهای درونی خود را تفسیر نمایند، همچنین بستگی دارد به این که به کدام یک از مراتب هویت بیشتر اهمیت دهند.[13]

و سرانجام در این باره که چگونه و در چه موقعیت هایی آدمی هویت خاصی را مورد توجه قرار میدهد، نویسنده فوق مینویسد: شیوه هایی را که انسانها در زندگانی خود برای مواجهه با بحرانهای بزرگ به کار میگیرند تعیین میکند که کدام سطح هویت برای آنان مهمتر است؟ به عنوان مثال، برای کسانی که از مذهب برای آرامشبخشی خود استفاده میبرند، مرحلهی هویت دینی; اگر از حمایت اجتماعی بهره میبرند، هویت اجتماعی و اگر فقط بر توانایی و قدرت خود اتکا دارند، هویت فردی بیشترین اهمیت را دارد.[14]

همان گونه که ملاحظه شد، دیدگاه فوق صراحتاً بر تحول مداوم هویت انسانها تأکید دارد. در عین حال، برخی پژوهشگران با این اندیشه موافق نیستند و اعتقاد دارند، عنصر زمان و شرایط زمانی در تغییر هویت انسان دخالت ندارد و هویت آدمی از ابتدا تا انتهای عمر ثابت است. وی میگوید: یکی از جنبههای مهم درک هویت، ثبات هویت افراد در گسترهی زندگی است. انسانها به صورتی عمیق و آشکار، در طول زندگانی تغییر میکنند، اما علی رغم این تحولات، انسان هشتاد ساله، همان انسان هنگام تولد است... ایجاد توازن بین استمرار هویت و تحول زمان، جنبهی مهم شناخت انسان است که در حوزههای مفهومی مختلف یافت میشود.[15]

تجارب حضوری، این ادعا را تأیید میکند که هویت آدمی دستخوش تغییرات میشود; به تعبیر دیگر، ادعای ثبات و بدون تحول بودن هویت آدمی اثباتشدنی نیست. اگر فراموش نکرده باشیم که هویت، اقسام فراوانی دارد و میتوان آن را به هویت جنسی، اجتماعی، فرهنگی، روانشناختی، فلسفی و... تقسیم کرد، پاسخ به این سؤال چندان مشکل نخواهد بود; زیرا متغیرهای فراوان فردی، روانشناختی، فرهنگی و اجتماعی میتواند احساس هر فرد از هویت خویش را تغییر دهد. صعود یا نزول آدمیان از طبقهی سنی، تحصیلی، اجتماعی، فرهنگی و یا... به طبقهی پایینتر یا بالاتر، بی تردید احساس یا درک آدمی از خویشتن را متحول خواهد کرد; به تعبیر دیگر، در احساس هویتِ آدمی تغییر ایجاد خواهد کرد. حتی متغیرهایی به مراتب سادهتر از امور مذکور، میتواند تحولی اساسی، هر چند ناپایدار، در احساس آدمی از هویت خویشتن ایجاد کند. آیا اتفاق نیفتاده است که برداشت آدمی از خودش، با ورود در یک جمع یا بیرون آمدن از حضور جمعی از مردم و ورود در جمع دیگر، عوض شود؟ آیا گاهی در جمعی احساس مهتری و در جمع دیگری احساس کهتری به او دست نمیدهد؟ آیا این امر غیر از تغییر هویت است؟

شاید تحلیل فوق که علیرغم تحولات روزگار، هویت انسانها همچنان ثابت است، به جنبه دیگری از موضوع اشاره داشته باشد و آن ثبات حقیقت روانی انسانهاست. آری، حقیقت روح آدمی از ابتدا تا انتهای خلقت ثابت است; این سخن بدان معناست که روح خواص ماده را ندارد، مانند جسم مرکب نیست، غبار زمان آن را دچار فرسایش عناصر نمیکند و به کهنگی نمیگراید; به تعبیر دیگر، انسان هشتاد ساله امروزین، همان انسان دوران تولد است; زیرا اگر این همان نباشد، معنا ندارد که از ابتدا تا انتهای عمر، او را با یک نام صدا بزنیم یا به خاطر جنایتی که سالیان پیش انجام داده او را مجازات کنیم و بهشت و جهنم و نعمت و عذاب، بیهوده خواهد بود; پس، از دیدگاه فلسفی حقیقت روح همان است که از ابتدا آفریده شده است و یکی از ادلهی فلسفی متقن معاد نیز همین است; اما سخن آن است که تغییر شرایط و موقعیتها تا چه اندازه بر روان آدمی تأثیر میگذارد. به تجربه دریافتهایم که گاهی احساسات عجیبی به انسان دست میدهد; به عنوان مثال، احساس بیهویتی، خودباختگی، حقارت، تکبر و...; این تغییر و تحولات، توجیه خاص خود را دارد. روانشناسان به دنبال بررسی این قضیهاند که بر اساس چه ساز و کاری این تحولات در هویت انسانها رخ میدهند و چه عواملی موجب تغییر حالات روانی آنها میشود.

[1]. ر.ک: محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ذیل آیهی (وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ)(حشر: 19).

[2]. اعراف: 166.

[3]. اعراف: 175.

[4]. اعراف: 176 (ترجمه از خرمشاهی).

[5]. جمعه: 5.

[6]. مطففین: 14.

[7]. آلعمران: 7.

[8]. محمد: 16.

[9]. بقره: 7.

[10]. (Kellner, 1992.)

[11]. Google; The Development of The cuntural identity in the cultural context.

[12]. http/www. freezone.co.uk/ian - heath/ 50%20-%20 need% 20 for%20 identity.htm

[13]. (ibid).

[14]. (ibid).

[15]. http/www. skiamore.edu/ggutheil/statement.htm.



منبع

https://hawzah.net/fa/Magazine/View/4632/4639/35072/%D9%87%D9%88%DB%8C%D8%AA-%D9%88-%D8%A8%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%87%D9%88%DB%8C%D8%AA


موفق باشید

به امید خدا


Identity and identity crisisهویت و بحران هویتبحران هویت و اسلامهویت دینیاحساس بحران هویت دینی
أَعُوذُ بِاللّه ِ مِنَ الْکَسَل وَ الْفَشَل
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید