چی فکر می کردیم، چی بود:
چه فیلم زیبایی!
چه شهرها و چه محله های دلنشینی!
چه انسان های شیک و مرفهی!
امروز که داشتم این فیلم سینمایی را نگاه می کردم،
خیلی دلم سوخت.
با خودم می گفتم: ای کاش من هم در این کشور اروپایی زندگی می کردم.
ای کاش می توانستم یک شناسنامه ی آمریکایی برای خودم می گرفتم.
ببین مردم این کشورها چه قدر بافرهنگ هستند و چه زندگی پر از رفاه و آرامشی را دارند.
حتی پیرمردها و پیرزن های آن ها، از ما بهتر زندگی می کنن.
ای کاش می توانستم از ایران بروم و ساکن آن کشورها شوم.
آخر این چه مملکتی است که ما داریم؟
انگار تمام بدبختی های عالم بر سر ماست که داریم در ایران زندگی می کنیم.
ببین چه قدر مردم غرب آزاد هستند!
مثل ما دربند خانواده نیستند.
چند روزی با هم هستند و بعد هر کدام می رود سراغ یک نفر دیگر.
خلاصه چند زمانی که در این دنیا هستند را به راحتی طی می کنند.
چند روزی از این موضوع گذشت که اعلام کردند ویروسی آمده است که دنیا را تحت تاثیر خودش قرار داده است.
باید در منزل بمانیم، مسافرت نرویم، کسب و کارها تعطیل.
گفتم: بدبختی کم داشتیم؛ این هم روش.
کم اوضاع اقتصادی ما بد بود؛ این هم اضافه شد.
خلاصه خیلی به هم ریخته بودم.
چند روزی از خانه نشینی گذشت.
نمی دانستم من اشتباه می کردم و یا حقیقتا نقش رسانه این قدر تاثیر گذار است؟
این هایی که این قدر بافرهنگ وشیک بودند، چرا به برخی از فروشگاه ها حمله می کردند؟
این کشورهای متمدن، چرا در تامین برخی از مواد بهداشتی برای مردم، مشکل داشتند؟
چرا در برخی از این کشورها، بر سر خرید برخی از کالاها درگیری پیش آمده بود؟
چرا انسان های مسن را فقط به دلیل این که سنشان رفته بالا، به راحتی کنار گذاشتند؟
مگر این ها نمی گفتند که خانواده به شکلی که ما تعریف می کنیم، گرفتاری است؟
انسان ها باید آزاد باشند و دخترها و پسرها بتوانند با هم باشند تا به آرامش برسند؟
پس این همه استرس و دل نگرانی ها برای چه بود؟
نگاه به زندگی خودم و اطرافیانم کردم.
این روزهای سخت، همین خانواده به ما آرامش می داد.
در کنار همسر و فرزند بودن باعث شد که بتوانیم روزهای سخت را، راحت تر سپری کنیم.
شاید برخی از کشورها توانسته بودند به اسم آزادی و پیشرفت و آرامش، انسان ها را محصور تفکرات خودشان کنند؛ اما حقیقت آزادی و پیشرفت و آرامش این بود که الان ما در کنار خانواده داشتیم.
بعد از این اتفاق و وجود ویروس منحوس کرونا، خدا را شکر کردم که در کشوری زندگی می کنم، که در این شرایط سخت که مردم در برخی از کشورها، فروشگاه ها را خالی می کنن و انبار خانه های خودشان را پر، تا خودشان به مشکلی برنخورند؛ اما مردم کشور ما، از دارایی خودشان گذشتند تا کمک کنند به کسانی که اوضاع مالی مناسبی ندارند، تا در این روزهای سخت، شرمنده ی زن و بچه هایشان نشوند.
خدا را شکر کردم که در کشور ما خانواده به شکل حقیقی اش وجود دارد؛ و انسان ها با تمام سختی ها در کنار خانواده می توانند روزهای سختی را پشت سر بگذرانند.
خدا را شکر کردم که در کشور ما هر کس بیمار شد، پشت درهای بسته ی بیمارستان قرار نگرفت.
خدا را شکر کردم که مردم کشور ما با فرهنگ غنی ایرانی، اسلامی جزو متمدن ترین افراد و با فرهنگ ترین کشورها بودند.
خدا را شکر کردم که حقیقت و واقعیت این کشورهایی که با کمک رسانه برای من ساخته بودند، بفهمم.
خدا رو شکر کردم که معنی زیبای خانواده، آن هم خانواده ای که دین ما برای ما تعریف کرده را بفهمم.
امیدوارم روزی بتوانم به تمام مردم دنیا بفهمانم که زندگی زیبا آن چیزی نیست که رسانه برای شما تعریف کرده است.
ای کاش روزی بیاید که همه بدانند در شرایط دشوار است که باید متوجه واقعیت شد؛ و در این شرایط دشوار، مردم عزیز ایران، با فرهنگ ایرانی-اسلامی چگونه درخشیدند.