روزی روزگاری در دنیا، افراد فقط با هممحلهایها و همشهریهای خود روبهرو میشدند و با آنها برخورد داشتند. بچهها هم با بچههای همسایههای اطراف همبازی بودند و در مدرسه هم چون معمولا همه از یک محله بودند، سطح فرهنگی و اقتصادی افراد معمولا شبیه به هم بود. برای همین اگر خانوادهها تلاش میکردند، فرزندشان با بچههای خوب محل بازی کند و در مدرسه هم معلم دلسوزی بالای سرش باشد، احتمالا بخش زیادی از مسیر تربیت فرزندشان را طی کرده بودند.
اما امروزه اینگونه نیست. ممکن است فرزند ما در خانهی ما و جلوی چشم ما نشسته باشد، اما در حال گپ زدن با چند بازیکن اروپایی باشد. ممکن است همان موقع مشغول بازدید آنلاین از یک موزه یا مطالعهی یک مقاله باشد که البته طبق آمار چنین حالتهایی بعید است! احتمالا فرزند ما مشغول رد و بدل کردن چند جک و کلیپ خندهدار با دوستانش است یا در مورد یک چیز خفن مشغول کلکل است!
یکی از برنامههایی که به دلایل مختلف مورد توجه همهی مردم و از جمله نوجوانان قرار گرفته است، اینستاگرام است. نرمافزاری که ابتدا برای گوشیهای آیفون عرضه شد و از کاربران خود میخواست، تا دنیا را آنگونه که میبینند، با دیگران به اشتراک بگذارند اما خیلی زود، برخی کاربران فهمیدند نمیتوانند فکر خود و فهم خود از دنیا را به شکل عکس به نمایش بگذارند؛ برای همین شروع کردند به نوشتن توضیحات برای عکسها. ولی بسیاری از کاربران دیگر، با هوشمندی دریافتند که رو تختی، ماشین، لباس، آرایش و سایر لوازمشان جزء پررنگی از دنیایشان است که به راحتی هم میتوانند در تصویر آن را نشان دهند.
اینگونه بود که افراد کمکم با لوازمی که استفاده میکردند شناخته میشدند و مخاطبین و دنبالکنندگانشان آنها را اینطور میشناختند؛ «همون که رفته بود تایلند»، «همون که لباس ماکسی قرمز پوشیده بود»، «همون که بنز داره.»، «همون که رو تختیاش رو از گلبافت خریده بود»، «همون که غذا تست میکنه» و کلی از این «همونها»ی دیگه که با چیزهایی که مصرف میکنند در ذهن مخاطبین شناخته شدند. به عبارت دیگر، هویت فعالین این شبکهی اجتماعی، «هویت مصرفی» است و در واقع آن چه که مصرف میکنیم و نشانش میدهیم، مشخص میکند که ما کیستیم. به این ترتیب، اینستاگرام تبدیل شد به یک محل برای فخرفروشی و نمایش مصرف. در این بین افرادی بودند که هیچکدام از اینها را نداشتند. نه خانهی مجللی داشتند، نه ماشین مدل بالایی، نه آشپزخانهی تمیز و مجهزی و نه هیچ چیز خاص دیگر که البته اکثریت مردم را شامل میشود. این دسته از افراد شروع کردند روی خود کار کردند و خود را عرضه کردند. پسرها تلاش میکردند تا اندام ورزشکاری خود را نمایش دهند و دخترها تلاش میکردند اندام جنسیتی خود را عرضه کنند.
گروههای دوستی سعی میکردند کلیپهای بامزه بسازند و منتشر کنند تا همه ببینند که چه استعدادهایی نهفتهای در کشور وجود دارد. برای اینکه بیشتر با این ویژگی اینستاگرام آشنا شوید، به این مقاله نگاه کنید. از قضا جوانان و نوجوانان در این دسته جای داشتند. مخصوصا نوجوانان در دورهای هستند که نیاز به دیده شدن و تحسین و تشویق دارند، زودتر در این وادی افتادند. آنها ایدهها، ارزشها و مطلوبهایشان را نه از پدر و مادر و نه از مدرسه میگیرند، آنها از تولیدکنندهی محتوایی میگیرند که فقط برشهای شیرین از زندگی خودش و مصرفش را نمایش میدهد. برای همین از این زندگی که دارد سرخورده میشود، چرا که قاعدهی اینستاگرام این است که شیکها پرطرفدارند. فرزند ما به هر که نگاه میکند، یک زندگی شیرین میبیند که همه چیز سرجایش است در حالیکه نمیداند تنها دارد نوک یک کوه یخ را میبیند که بیشتر آن زیر آب است. برای همین تمام تلاششان را کردند که شبیه آنها بشوند و نشان دهند که آنها هم میتوانند مثل آنها حرف بزنند، مثل آنها رفتار کنند و حتی مثل آنها خرج کنند. به همین خاطر است که شبیه هیچکدام از اطرافیان حرف نمیزنند، مدل موهایش در محل نمونه ندارد و احتمالا برای همین است که مصرف پول توجیبیاش افزایش داشته است.
بیشتر بخوانید: به نوجوانان کمک کنید صفحات شبکههای اجتماعیشان را پاکسازی کنند!
فرزند نوجوان ما تمام تلاشش را میکند تا خودش را شبیه شاخهای اینستاگرامی کند و برای همین بیشتر از اینکه از خانواده بگیرد که چه کسی است و چه ویژگیهایی دارد، از اینستاگرام هویتش را دریافت میکند.
حال فرض کنید فرزندی نخواهد در این وادی باشد، چه اتفاقی میافتد؟ توسط دوستانش در زندگی واقعی طرد میشود، آنها را درک نمیکند و حرفی برای گفتن با آنها ندارد. این حالتیست که به آن فشار اجتماعی میگوییم. فرد از طرف اطرافیانش برای اینکه رفتاری متناسب با آن گروه نداشته است، تحت فشار قرار میگیرد و به ناچار او هم به این فضا میپیوندد. چاره چیست؟ پیدا کردن خانواده و دوستانی که جایگزین دوستان قبلی شوند. شبکهی واقعی در دنیای بیرونی شکل دهند. افرادی که به جای اینکه به تعداد فالور خود افتخار کنند، به کارهایی که واقعا انجام میدهند افتخار کنند.
از نقش خانواده نیز نباید غافل شد. پدر و مادر و فامیلی که پیوسته سرشان در گوشی و نظر دادن در مورد اینستاگرام و محتواهای آن شبکه است، نمیتوانند انتظار داشته باشند که فرزندشان رفتارشان متفاوت با خودشان و اهالی اینستاگرام باشد.
فراموش نکنیم که نوجوان، مشغول چیدن نظام ارزشی و هویتی خود است و به همین خاطر اثرپذیری بالایی در این سنین در این موارد وجود دارد.