کدومو در ششمین جلسه از جشنواره نوروزی کدومو و مرکز تربیت رسانهای باران، خود به بررسی انیمیشن اژدهاسوار پرداخت. این جلسه با همراهی صدرا فیروزمند (پژوهشگر رسانه و انیمیشن) و مصطفی ضابط (مدیر آکادمی خواجه نصیرالدین طوسی) برگزار شد.
برای شرکت در این رویداد، عدد ۱ را به ۵۰۰۰۴۶۸۶ ارسال کنید.
?
آقای فیروزمند بحث خود را با اشاره به تماشگرنمایی آغاز کرد: در سواد سینما نگاهی داریم که مخاطب را از تماشاگر منفعل جدا میکند؛ مخاطب تبدیل میشود به کسی که مترصد فرصتی برای بیان نظرات خود است.
تماشاگر غرق در بازی است یعنی احساسات و هیاجانات او با بازی درگیر است و کاملا در اختیار آن است. در سینما هم همین است. هر عضوی از مخاطبان باید از حالت تماشاگری جدا شود و به تماشاگرنمایی برسد؛ یعنی منفعل نباشد.
او تاکید کرد: این اتفاق باید برای بچهها رقم بخورد. یعنی بتوانند نقد کنند و خود را جای کارگردان بگذارند و در مرحله بالاتری قرار بگیرند. این ایده بحث من است. برای همین به بحث داستان میپردازم؛ این بهانهای است برای فعال کردن رفتار تماشاگرنمایی.
داستان انیمیشن درجه سه بود و شلختگی زیادی داشت. کارکترها بسیار در رفتوآمد بودند و نقش مهمی نداشتند. سرنخهای بیربط بسیاری داشتیم و توجیه علی و معلولی دقیقی برایشان وجود نداشت. مثل اشارهای که به اینترنت شد. شخصیتپردازی بسیار ضعیف بود و ما تا اواسط فیلم شخصیتها را درک نمیکنیم.
او بر ویژگی داستانی تاکید کرد: یکی از راهکارهایی که میتوان رفتار تماشاگرنمایی را تقویت کرد توجه به ساختار داستان است. هر داستان سه پرده دارد: آغاز، میانه و پایان. داستان باید این سیر را طی کند. من میخواهم نقشهای به شما بدهم تا بر این اساس داستان را بررسی کینم و از حالت تماشگر خارج شویم.
در این انیمیشن ما تا دقیقه ۴۰ در آغاز داستان بودیم.
پیرنگهای رایجی وجود دارد آقای بوکر به هفت پیرنگ اشاره میکند. انیمیشن ما از جنس غلبه بر دیو است.
تقسیمبندیهای دیگر هم وجود دارند مثل شیوهی بالا و بالاتر؛ یعنی از نقطه فلاکتبار شروع میشود و در آخر به رستگاری میرسیم. گاهی داستان درباره عبور از جهنم است؛ یعنی قهرمان باید از مشکلی بزرگ عبور کند. گاهی الگوی مرگ تدریجی رویا به کار میرود؛ یعنی شروع با رویا.
در الگوی سفر قهرمان، قهرمانِ داستان استعاره از تماشاگر است و شخصیت با کارکترهای مختلف روبهرو است. شخصیتهایی مثل منادی که کسی است که داستان را آغاز میکند و قهرمان ما را به شروع فعالیت دعوت میکند. مُتلوِن یعنی شخصیت رنگارنگ که میخواهد قهرمان را گمراه کند. نگهبان آستانه یعنی کسی که مانع قهرمان میشود و قهرمان باید به سوالاتی پاسخ دهد تا از او عبور کند. دغلباز یعنی قهرمان را مسخره میکند اما منفی نیست؛ مثل کارکتر عمو شعلهپز که لابهلای نکات طنز جملات حکیمانه میگوید. سایه ویژگی یا میل قهرمان ما است یا تاریکترین وجه او که باید بر آن غلبه کند.
او اشاره کرد: این نکات را برای این میگویم تا بتوانیم خودآگاه داستان را ببینیم. بحث این انیمیشن سفر قهرمان است. یعنی قهرمان باید سفری را آغاز کند. مثل داستان مرد عنکبوتی که دعوت میشود تا از قدرتش برای نیکیکردن استفاده کند. داستانی که امروز دیدیم تقریبا با این الگو قابل انطباق است.
دوباره به پاندای کونگفو کار اشاره میکنم؛ پاندا دستیاز عمو شعلهپز است و سپس با استاد روبهرو میشود و رد دعوت میکند و سپس اتفاقی رخ میدهد و به خودباوری میرسد و با خودش آشنا میشود و با دوستانش آشنا میشود. وارد غار اصلی میشود و لوح را باز میکند و در نهایت با خود روبهرو میَشود. همین اتفاق درباره زوتوپیا رخ میدهد.
در انیمیشن امروز دنیایی عادی را داشتیم که اژدهاها زندگی میکردند، رد دعوت به صورت جدی رخ نداد و با استاد ملاقات صورت گرفت. از آستان عبور کرد و وقتی به آتش آبی از او خارج شد به خودباوری رسید. با دوستانش آشنا شد سپس وارد ژرفترین غار شدیم یعنی مبارزه اصلی با اژدهای طلایی.
او سپس به مضمون داستان اشاره کرد: انیمیشن چند پیام داشت مثل بحث سفر، دفاع از خانواده، نماد اژدها. این داستان از خانم کورلنیا فونکه اقتباس شده است. به نظرم یکی از نکات غلبه نقره بر طلا بود؛ یعنی تو میتوانی یتیم باشی اما اژدهاسوار شوی. بحث صلح هم نکته مهمی بود؛ با اینکه آدمها دشمن بودند اما حیوانات داستان جنگگریز بودند نوعی تکثرگرایی وجود داشت. این هم نکته قابل بحثی بود.
آقای ضابط بحث خود را با پیشنهادی آغاز کرد: به نظرم باید برای کودکان کارگاههایی برگزار شود و بچهها در آن نکات داستانی را تحلیل کنند.
وی ادامه داد: هنگام معرفی آسیب انیمیشنها باید توجه کنیم که آسیب برای هر گروه سنی متفاوت است. جالب است که موسسه کامن سنس دو درجهی جنسی به انیمیشن درونِ بیرون (Inside out) داده است اما نه به دلیل وجود صحنههای جنسی بلکه بخاطر دوست پسر خیالی شخصیت داستان؛ یعنی این نکته میتواند برای آنها آسیبزا باشد. نگاه هر گروه سنی به انیمیشن متفاوت است. وقتی من به عنوان بزرگسال انیمیشن را بررسی میکنم متوجه نکات اخلاقیای میَشوم اما کودک متوجه نمیشود؛ یعنی تحلیلها بر اساس نگاه تحلیلگر است.
پس از هفت سالگی کودکان تفاوت فضای واقعی و مجازی را میفهمند. خیلی ساده ادراک آنها با مشاهدات آنها شکل میگیرد. چیزهای تخیلی میتواند تبدیل به آسیب شود؛ یعنی کودکان موجودات خیالی را واقعی فرض میکنند. مثلا در زمان ما شخصیت سمندون موجودی ترسناک بود و بر ذهن کودکان تاثیر میگذاشت.
برای همین نباید تحلیلهای شخصی خود را به کودکان منتقل کنیم. گاهی ما آسیب را معرفی میکنیم و بچهها بیشتر جذب میشوند؛ یعنی اثر معکوس میگذارد.
راه حل این است که از کودک بخواهیم داستان فیلم را برای ما تعریف کند و بفهمیم کدام قسمتها برایش جذاب یا ترسناک یا حساس بوده است؛ یعنی بتوانیم درک او را بفهمیم و متناسب با درکش، او را راهنمایی کنیم. برای اینکه این اتفاق بیفتد باید حداقل چند دقیقه با کودک صحبت کنیم؛ وقتی کودک در حال توضیح دادن است باید فهم او را اصلاح کنیم. این نگاه تفکر انتقادی است و کودک از تماشاگر به تماشاگرنما تبدیل میَشود. نباید اجازه دهیم هر فیلمی بر ذهن کودک تاثیر بگذارد.
سامانه کدومو اینجا به کمک ما میآید؛ راهنماییها میتواند والدین را آگاه کند اما همانطور که گفتم باید تفاوتهای سنی، جنسیتی، مکانی و… را در نظر بگیریم. برداشت کودکان با هم متفاوت است. باید حساسیتهای پسر نوجوان و دختر نوجوان را در نظر بگیریم و این نکته را در تحلیلها لحاظ کنیم. همینطور باید برای هر گروه سنی توصیفها و تحلیلهای متفاوت ارائه دهیم.
پس از پایان نکات اساتید، شرکت کنندگان نیز به بیان نکات خود پرداختند.