این صحنه برای ما آشناست که در یک تصادف یا درگیری، افراد زیادی بهعنوان تماشاچی جمع میشوند؛ کسانی که حضورشان هیچ کمکی به اصل ماجرا نمیکند. اما کنجکاویشان باعث شده که ماجرا را تا رسیدن به نتیجه دنبال کنند. یکی از نقاط عطف و اوج این داستان حادثهی غمانگیز «پلاسکو» در سال ۱۳۹۵ بود. کنجکاوی برای دنبالکردن هر ماجرا و داستانی باعث شده است «خبرهای زرد» شکل بگیرند و اتفاقاً همین کنجکاوی ابزار دست سلبریتیها و بلاگرهایی شده که با پاسخ به کنجکاویها، مخاطب جلب کرده و کسب درآمد میکنند.
اما گاهی چیزهایی وجود دارد که دیدنی نیستند و دور آنها را باید خط قرمزی از جنس اخلاق کشید. لحظاتی وجود دارد که باید مانع از سرککشیدن چشمهای کنجکاو در آنها شد. مانند لحظات متأثرکنندهی احیای یک بازیکن فوتبال که ایست قلبی کرده است یا تصویری لورفته از زندگی خصوصی یک آدم مشهور.
در بازی روزهای گذشتهی فوتبال میان تیمهای دانمارک و فنلاند، یک بازیکن دچار ایست قلبی شد و به زمین افتاد. با ورود کادر پزشکی به زمین و شروع مداوا، بازیکنان هم تیمی دور بازیکن را گرفتند تا لحظاتی که درمان بر روی فرد صورت میگیرد بهعنوان حریم خصوصی بیمار از چشم رسانهها دور بماند. حتی هنگام انتقال او به بیرون از زمین نیز کادر پزشکی با گرفتن پوششهایی مانع از مخابرهی تصویری از او شدند. این ماجرا از آنجایی به سرعت به یک بمب خبری تبدیل شد که مسابقه بهصورت زنده برای میلیونها نفر درحال پخش بود.
?
وقتی تصویری برای هیچکس مناسب نیست، حتماً برای کودکان و نوجوانان حساسیت بیشتری وجود دارد و در آنها آزردگی و تأثّر جدّیتری ایجاد میکند. پس محافظت از آنها ضرورت بیشتری دارد.
به بازی برگردیم؛ دلیل این کار بازیکنان و کادر درمان چه بود؟ میتوان دو دلیل را در نظر گرفت:
۱- حق مخاطب برای اینکه تصویری که باعث آزردگی او میشود مخابره نشود.
۲- حق مصدوم در اینکه لحظات درمان جزء حریم خصوصی او حساب شود و به آن احترام گذاشته شود.
درسهای این بازی به اینجا ختم نشد. اطلاعرسانی سریع درمورد بهبود حال بازیکن و انتشار تصویری که آن بازیکن را درحال خروج از ورزشگاه و بههوشآمده نشان میداد باعث کاهش نگرانیها شد.
این اتفاقات آموزنده که در حاشیهی بیماری اریکسون پیش آمد، همگی محصول آموزش هستند. آموزش اینکه حریم خصوصی مهم است و لحظات بیماری جزء «حریم خصوصی» افراد است و آموزش درمورد اینکه لحظات آزاردهنده و خشن باید از دید عموم پنهان بماند.
معمولاً در این مواقع یک مقایسهی ناخواسته مطرح میشود که اگر کشور ما بود، این اتفاق چگونه روی میداد؟
در هنگام این مقایسه باید توجه داشته باشیم که عملکرد درست محصول آموزش است، نه جغرافیا.
جامعهی ما جامعهای است که اخلاق در آن بسیار مهم است و جایگاه والایی دارد و همین جایگاه باعث شده آموزش به حاشیه برود. مثلاً هنگامی که مشکلی پیش آمده و دیگران درحال رسیدگی هستند، کار اخلاقی چیست؟ شاید بهخاطر داشته باشید که در گذشته، سلفی یا عکسگرفتن بازیگران و ورزشکاران با همکاران بیمارشان با انتقاد مواجه شد، اما هیچکس به حق مخاطب و حق بیمار اشاره نکرد. ظاهراً این کار اخلاقی نبود، اما دقیقاً به چه علّت؟ سؤالی که امروز بهتر میتوانیم به آن پاسخ دهیم.
حتماً سالهای گذشته را به خاطر داریم که سریالهایی با میزان خشونت و آسیب بالا بهراحتی و بدون ردهبندی سنی در شبکههای عمومی پخش میشد. اما با آگاهی بیشتر افراد و جامعه کمکم ردهبندی سنی بهعنوان یک ضرورت در تلویزیون و دیگر رسانههای تصویری پذیرفته شد.
پس با ادامهی آموزش میتوان به جایی رسید که اگر اتفاقی مشابه حادثهی بازی دانمارک و فنلاند روی داد و اینبار رسانه به وظیفهی خود عمل نکرد، پدرومادرها مانع از این شوند که فرزندانشان با صحنهی نامناسبی مواجه شوند.
حق حفظ حریم خصوصی هم از چیزهایی است که باید آموزش داده شود تا زمینه برای جرئتورزی در مطالبهی آن فراهم شود و حفظ آن به یک ارزش در جامعه تبدیل شود. تاجاییکه اگر کسی خواست از فرزندمان عکس بگیرد، حتماً از آنها اجازه بگیرد یا وقتی به مطب دکتر مراجعه میکنیم، پزشک حق ندارد فرد دیگری را در اتاقش بپذیرد. وقتی پای «حق» در میان است، تعارف را باید کنار گذاشت. حریم خصوصی باید محترم شمرده شود و افراد باید از حقوقشان باخبر باشند. البته رعایت حریم خصوصی نتیجهی اطلاع و آموزش است و قبل از آن اتفاق نمیافتد.