تبیان در نهمین جلسه از سلسله جلسات بررسی مسائل کودکان به بررسی پایاننامه دکتر کاشفی با موضوع رابطه سواد رسانهای و تولیدکنندگان برنامههای تلویزیونی پرداخته است.
او بحثش را اینگونه آغاز کرد: مسئله من این بود که آیا امکان دارد برنامهای بر مبنای معیارهای سواد رسانهای برای نوجوانان آماده شود یا نه. سختی این مسئله از این جهت بود که معمولا تصور میشود سواد رسانهای دانشی برای استفاده فردی است و برای تولید کنندگان برنامههای تلویزیونی کاربرد ندارد. در نگاه اول به نظر میرسید که دستیابی به این برنامه امکانپذیر است.
به دلیل این که شناخت مخاطب در ساخت برنامه بسیار اهمیت دارد و اساسا برنامه حول او شکل میگیرد، در پایاننامه به این بحث توجه زیادی شده است. فهمیدن شرایط ذهنی و محیطی نوجوانان، مخاطبَشناسی ما را میسازد. این بحث بسیار مهم است و معمولا به دستهبندیهای سنی تقلیل داده میشود. آگاهی از شرایط ذهنی و عینی، مخاطبشناسی ما را شکل میدهد.
ما معتقدیم که برای تدوین سواد رسانهای نیازمند سیاستگذاری کلان هستیم و هدف ما در تحقیق نیز تدوین راهنمای عمل بود که بر اساس آن برنامه تلویزیونی ساخته شود.
ما برای بررسی شاخصهای تولیدکننده در پژوهشها جستوجو کردیم و به مدلی از آقای روزنبون که در سال ۲۰۱۶ طراحی شده بود و سه شاخص برای سواد رسانهای تولیدکننده تعیین کرده بود: همسو بودن ذهنیت تولیدکننده و مخاطب، فراهم کردن فرصت از لحاظ ساختاری برای همه مخاطبان، تولید محتوا در چهارچوب مفهومی زیست مخاطب
او درباره دیدگاههای علمی توضیح داد: بعد از آن به بررسی دیدگاههای رایج پرداختیم و طیفی از دیدگاه حمایتگرا و سازندهگرا تشکیل دادیم. دیدگاه اول به پارادایم تاثیرات رسانهای تعلق دارد که معتقد است پیام بر مخاطب تاثیر میگذارد و وظیفه سواد رسانهای ایجاد سپری در برابر تاثیرات مخرب رسانه است. این دیدگاه انتقادی است. دیدگاه دوم کارکردگراتر است و هدفش از سواد رسانهای ساختن شهروندی بهتر است و رسانه باید زیست شهروندان را بهتر کند. در این دیدگاه اندیشههای خلاقانه شکل میگیرد. ما از دیدگاه دوم بیشتر استفاده کردیم.
بعد از آن به مدل معروف پاتر پرداختیم که شش اصل برای سواد رسانهای مطرح میکند: باور به تاثیر رسانه، مسئولیت رسانه در قبال جامعه، تفاسیر مختلف پیام، تاثیر معانی مشترک ذهنی، قدرت پشت رسانه، توانمندسازی افراد. مدل روزنبون تنها مدلیست سواد رسانهای برای تولید کننده را هم مطرح کرده و دو شاخص دارد: تولید حرفهای و با کیفیت و تولید بر اساس ارزشها و هنجارهای جامعه.
مخاطب هدف ما در پایاننامه نوجوان و نیازهای ادراکی، شناختی و جسمانی او است و بر مبنای نیازهایش او را تعریف کردهایم. چهار حوزه در حوزه نوجوانان شناسایی کردیم که ناظر به مسائل آنها است که شیوه برنامهسازی را تعیین میکند: بلوغ، هویت، عواطف و نمایش و علاقه به اثبات رساندن خود
او تاکید کرد: مسئله مهم که ما به آن دقت نمیکنیم این است که هیچ تفاوتی بین نوجوان و کودک قائل نیستیم و در عمل مواجهه ما تفاوت ندارد. تفکر نوجوان پیچیدهتر است و به بحث علاقهمند است. بر این مبنا باید برنامههایی برای کشف مهارتهای آنها بسازیم.
او به طور کلی به مفاهیم مهم هر یک اشاره کرد:
بلوغ: عاشقپیشگی، خود مرکزبینی، تغییرات ظاهری، اعتیاد، سرگرمی، احساس طردشدگی از سمت جامعه و خانواده، رسش جنسی، نیاز به محبت و رفتارهای متعارض.
هویت: نوجوان به دنبال الگو هستند و به دنبال تقلید از الگوهای رسانهای هستند. دائما در سرگردانی هستند، گرایش به معنویت دارند، حس مسئولیتپذیری، آرمانگرایی.
عواطف: ترس از مسخره شدن، حس انزوا، ستیزهجویی.
نمایش: تمایل به ارائه خود و کسب رسمیت جدید، گریز از خانواده و علاقه به گروه همسالان
این چهار ویزگی نوجوانان را شکل میدهند و هر برنامهای که قرار است ساخته شود باید این ویژگیها را در نظر بگیرد. در زمینه محتوا باید فعال باشیم. این جمعبندی ما از شرایط نوجوان است.
او درباره نقش برنامهساز اشاره کرد: همانطور که اشاره شد سوال اصلی ما تدوین شاخص برنامهسازی برای نوجوانان است. در این باره پنج سوال فرعی داشتیم.
سوال اول:سیاستگذار و برنامهریز باید چه جایگاهی و نقشی نسبت به نوجوان داشته باشد؟ ما به نه نقش رسیدیم: مربی و همراه، پاسخگو به آرمان نوجوان با نگاهی معتدل، تسهیلگر تواناییهای او، آگاهیبخشی و غفلتزدایی، نقش تجربهساز یعنی برنامهساز باید بتواند موقعیتهای واقعی را برای او بازسازی کند تا ابهامات او حل شود و در پایان نقش مرجعیت الگوساز.
سوال دوم: وضعیت نوجوان ایرانی در این وضعیت چیست و ویژگیهای فرد آگاه رسانهای چیست؟ تفکرمنطقی، گزینشگری، استفاده هدفمند، شناخت رسانههای متفاوت، تولیدگر و مدیریت کننده رسانهها و داشتن دسترسی مطلوب به رسانهها. همه این ویژگیها در یک مولفه قرار میگیرند که طرح شخصی نام دارد؛ یعنی نوجوان به یک خودشناسی برسد و به پرسش کیستی خود پاسخ دهد.
او سوال چهار و پنج را توضیح داد: حال چه مسیری باید طی شود؟ راهکارهای تولیدی برای ارتقا سواد رسانهای چیست؟ وظیفههای برنامهساز ارائه این مسائل به نوجوان است: تجربهسازی یعنی تجربه نزدیک به واقعیت و توان پرسشگری و انباشتسازی دانش. رسانه باید بتواند برای سوالات مخاطب پاسخ داشته باشد.
در بحث رژیم رسانهای، میدانیم که باید به تنوع علائق مخاطب، سبد رسانهای متنوع داشته باشیم. مسئله مدت برنامه بسیار مهم است چون نوجوانان به برنامههای طولانی توجه نمیکنند. کنداکتورچینی بسیار مهم است که به آن توجه نمیکنند. این موضوع میتواند موضوع پژوهشی مستقل باشد. بحث نگاه مسئله محور و بسترهای نوین پخش اهمیت بالایی دارد. عنصر مهم ارزشی که باید به آن توجه شود مسئولیت اجتماعی است. عدالت رسانهای نیز بسیار مهم است. متاسفانه اکثر برنامهها برای مرکز است. باید بر شبکههای محلی هم تمرکز کنیم. بحث دیگر استعدادیابی نوجوانان است چون آنها به نمایش تواناییهای خود علاقه دارند.
و درباره فرم اشاره کرد: ویژگیهایی که اشاره کردیم در لایهی محتوا بود. باید بدانیم که فرم برنامهها نیز بسیار مهم و پیچیده است. پیشنهادهای ما در پژوهش این موارد بود: ساخت برنامههای گفتوگومحور، برنامه باید جذابیت بصری داشته باشد. قصهگویی و روایتگری مهم است. بحثهای مناظره میان نوجوانان بسیار مهم است که به آن توجه نمیَشود.
دکتر کاشفی درباره تولیدکننده توضیح داد: او در جایگاه بسیار حساسی ایستاده است و باید این مهارتها را داشته باشد: دانش مخاطبَشناسی، آگاهی به محتوا، آشنایی با تکنیکهای اقنا، آگاهی به نیازهای نوجوان، آشنایی با برنامههای مشابه، بازیوارسازی برنامه، ذائقهسازی؛ یعنی ایجاد ذائقه و علاقه در نوجوان. داشتن نگاه تحلیلی در رابطه با زیرمتن، متن و فرامتن،
او در پابان به این ویژگی اشاره کرد: ما باید افرادی را داشته باشیم که توان تبدیل پژوهش آکادمیک به برنامه را داشته باشند؛ یعنی محتوای خام را به عنصر بصری جذاب تبدیل کند. خلاقیت و ایده داشتن نیز بسیار مهم است و همیشه باید جدید باشد.