بچه که بودم میرفتم خانه مادر بزرگ پدری ام میگفت: "ننه جان بشین برات فیلم جنایی بزاروم (مشهدی ها عاشق فیلمند و واقعا هم هنرمند زیاد دارند)
من علاقه زیادی به فیلم و سریال دیدن دارم. از کودکی فیلم و انیمیشن تماشا می کردم و لذت می بردم؛ امروز هم لذت درجه اولم فیلم و سریال دیدن است. اما این روزها فیلم خوب خیلی سخت پیدا می شود. کارگردان ها اصلا زبان دوربین را نمیفهمند؛ بازیگر ها جدید شدند و ما به قبلی ها عادت داریم.
شاید هم دنیای هنر کلا به هم ریخته و سلیقه زود جوش و کم صبر اکثر نسل z داستان های پیچیده جنایی زمان مارا بر نمیتابد. برای همین جدا از حس هنری و اصول سینمایی، تعدادی فیلم که شخصا میخکوب آنها شدم را معرفی میکنم.
این فیلم ساخته اریولیو پائولو یک کارگردان اسپانیاییست. از نظر من فیلمی که لذت بخش نباشد به درد نمیخورد (طرفداران سینمای معناگرای اروپا حمله نکنند) من اصلا نفهمیدم زمانم چطور گذشت. این فیلم مهم تر از هر چیزی داستان بی نظیری دارد. پی رنگ و سلسله علی معلولی سناریو به قدری در هم تنیده است که شما بعد از سه بار دیدن هم به خوبی یادتان نمی آید چه بود و چه شد و هر بار مجددا هیجان زده می شوید. از داستان هیچ فیلمی یک کلمه هم تعریف نمی کنم؛ با جای آن کلمات کلیدی به شما میدهم که با ذهنتان خطوط را وصل کنید.
(ملیونر، فریب، دادگاه، انتقام)
قبل از حرف زدن راجب فیلم باید بگویم من دنیل کریگ را نه به خاطر صورت بی روح آغشته به خون 007، بلکه به خاطر لهجه بریتانیایی اش دوست دارم.بازیگر خیلی خوبی نیست؛ اما واقعا بازی اش به دل می نشیند. دیوید فینچر کارگردان این فیلم که نیاز به معرفی ندارد. میخواستم در این لیست فیلم 7 را هم بیاورم به کارگردانی فینچر، بعد با خودم گفتم اگر هنوز آن دسته فیلم های مشهور را ندیدید و از آنها سیر نشدید که این لیست من اصلا برای شما لذتی ندارد. این فیلم فضای خوبی دارد. فیلم سردیست و شمارا مضطرب می کند. اگر شماهم مثل من، یک کارآگاه خصوصی با پالتوی خاکستری درونتان دارید؛ می توانید به او بگویید که پرونده جدیدش رسید. چیزی که برای من در خصوص فیلم های جنایی لذت بخش است این است که من هم بتوانم پابه پای شخصیت معمارا حل کنم. کلمات این فیلم (روزنامه نگار، هکر، پله پله، جنون آلمانی)
اگر از آن دسته افرادید که تا سیاه و سفیدی فیلم را میبینید میگویید:"نه این به درد نمیخوره" پس این پست به درد شما نمیخورد. راستش از این دسته افراد سطحی اصلا خوشم نمی آید. فیلم باید لذت دهد؛ هنر باید لذت دهد؛ سیاه و سفید و ریز و درشت ندارد. از جامعه شناسی دبیرستان متنفر بودم؛ یکبار پدرم گفت درس را ریز و درشت نکن. اگر از این درس بدت می آید؛ احتمالا این اولی و آخرین باریست که کتابی در این زمینه می خوانی. پس خوب بخوان که چیزی راجع بهش بدانی.
این فیلم کلاسیک است و ساخته دست Henri-Georges Clouzot است. فرانسوی است اما عاشقانه نیست. من این فیلم را چندین سال پیش ساعت 12 شب دیدم و ساعت 2 تمام شد؛ دو شب وقتی همه خواب بودند ایستادم و برایش دست زدم. معمای شگفت انگیز این سناریو، رنگ این فیلم سیاه سفید است. فیلم کلاسیک صبر و زکاوت شمارا می آزماید؛ پس صبور باشید که الله مع الصابرین
کلمات کلیدی (فم فتال، یک قدم عقب، یک قدم جلو، قمار بد)
همین که دنزل واشنگتن و رمی مالک در یک فیلم باشد کفایت می کند که آنرا ببینید. اما انتظار نداشته باشید فیلم هایی که من به شما معرفی می کنم بر اساس کلیشه جلو رود. این فیلم غافلگیرتان می کند. نه اینکه پایان باز داشته باشد؛ نه من از پایان باز و (فیلم های اصغر فرهادی) بدم می آید. راستش را بخواهید ادم انتظار ندارد وقتی همه ایده ها مصرف شده اند و فیلم بازان حرفه ای تک تک تکنیک های سینمایی را یاد گرفته اند؛ باز در سال 2021 فیلمی اینگونه غافلگیرشان کند. فیلم بدی نبود. غافلگیری داشت. اما این را اول از همه ببینید چون قبلی ها خیلی بهتر است. کلمات(پلیس بی تجربه، پلیس مسلط، قاتل باتجربه و مسلط)
اسم این فیلم آدم را یاد دو نام دیگر می اندازد، یکی نام ترانه غم انگیز لئونارد کوئن فقید (Famous Blue Raincoat) و یکی نام داستانی کوتاه از اکتاویو پاز به نام (دسته گل آبی) که دومی بیشتر به داستان فیلم مربوط است. من سه بازیگر را دوست دارم. یعنی اگر در فیلمی بازی کنند من آن فیلم را می خرم. یکی راسل کرو که شاه نقشش را در گلادیاتور بازی کرد؛ کریستین بیل که اصلا کاریزمایتک است و من با بتمن عاشقش شدم و اقای کارآگاه حقیقی که خیلی ها را سیگاری کرد(متیو مک کانهی) این فیلم راجع به زمان ادگار الن پو، شاعر مالیخولیایی و سحر آمیز است. فیلم واقع گراست و به جان شما می چسبد. انصافا فیلم خوبی بود که از آن تعریف زیادی نشد.
(شیطان پرستی، دست شیطان را بستن، مجازات به جای عدالت، خودپلیس خوانده)