دارم زیست میخونم؛در حالی که "واقعا" حوصلشو ندارم....نمیدونم چرا,اما دلم نمیخواد الان هیچ کاری بکنم...تاکید میکنم:هیچ کارررر!
دیروز هم دلم نمیخواست شیمی و دینی بخونم...ولی هردوشو خوندم!پس الانم زیست رو برداشتم,که قسمتِ تشریحِ مغزِ گوسفند رو بخونم...
..............................................................
دفترِ زیستمو میبینم,خیلی دوست داشتنیه,مال پارساله...فقط چندین صفحه ازش نوشته شده و بقیش مونده,پس منم بیخیالِ برداشتنِ دفتر جدید شدم و تصمیم گرفتم تو همین دفتر بنویسم...#نه_به _اسراف_کاغذ
............................................................
هعیییی!این دفتر تونسته بیشتر از یه سال منو تحمل کنه!نقاشی های چرتان پرتانِ آناتومی بدن ملخ جان,دلنوشته ها,نقاشیِ چشم و ابرو و لب و بینی و صورت!
وقتی بهش فک میکنم,می بینم که دفتر زرد پاییزیِ قشنگم با معرفت تر از خیلیا بوده!بالاخره یه سالم یه ساله دیگه!یه سال من و این کارامو تحمل کرده!
............................................................
آه!این دفتر از پارسال پیشمه ولی آدمایی که پارسال بودن امسال دیگه نیستن!...(البته به کتف چپم*_*)#نه_به_دوستِ_تاکسیک#تغییر کردیم#تغییر خوبه
(پ.ن:اگه نیاز داشته باشه حرف بزنه,من هنوز همون جایِ قبلیمم...)
.............................................................
بارون میباره!اولین بارونِ پاییزِ امسال(:...ولی من اینجوری تصورش نکرده بودم...(:
تصورِ من:کتابمو(غیر درسی)برمیدارم و با یه چایی میرم سمت پنجره,نور هایِ زردِ نمیدونم چی چی اتاقمو روشن میکنم و یکمی از پنجره رو باز میکنم تا بوی نم خاک رو حس کنم....و دارم کتابمو میخونم و لذت میبرم....شایدم بعدش زیر بارون قدم میزنم...ولی خب....#هنوز دو ماه وقت دارم#پاییز تموم نشده#همیشه امیدوار و شنگول
..........................................................
*داره تو ذهنم آهنگ پخش میشه...خوانندشو میدونم کیه,آهنگ رو هم حفظم,ولی اسمش رو منتقل کردم به "بخشِ قزل آلایی مغزم"...پس یادم نیس!
اینجوریه:میگی عوض شدی,میدونم,میدونم من که همش اداس...رفتی از قلبمو از چشمم افتادی نمیخوامت دیگه خلاص!برو که بی حقیقتی...تو قلب من جات نیس...اونقدره از تو دور شدم....که دیگه پیدات نیست....
............................................................
امروز معلم شیمیمون گفت از همه چی خستس,زندگی پر از مشکلاته,ذهنش به استراحت نیاز داره,اگه الان مرگ سراغشو بگیره باهاش اوکیه,زندگی میکنه برای بزرگ کردن دو تا بچش*ایموجی قلبِ شکسته(:#کاش_هیچوقت_هیچکس_این حس رو_درک_نکنه....و واقعا هم دانش آموزا درک نکردن فک کنم(:....میخوام بدونم چه اتفاقی افتاده,ولی نمیتونم بپرسم(:....گفت تابستونش پر از مشکلات بود#امیدوارم_حالت_بهتر_شه!
.............................................................
...............................................................
باید برم تشریح مغز گوسفند بخونم!ولی حس میکنم اندازه ی درکِ درسم الان کمتر از یه "گوسفند"عه!!!
..............................................................
درس زندگی امروز:#گوسفند_نباشیم