15 روزه که تو ویرگول چیزی ننوشتم.بنابراین حس میکنم باید یه چیزایی بنویسم.ولی راستش بین این همه موضوعی که میتونم در موردش صحبت کنم چیز درست حسابی پیدا نمیکنم...
پس تصمیم گرفتم پراکنده نویسی کنم!
تصمیم گرفتم برای اردیبهشت آماده شم.باید تستتتتت بزنم و درسسسس بخونم و زودترررررررررر از خواب نازنینم بیدار شم.2روز بعد مشاور گرامی قراره زنگ بزنه و اوه!دوشنبه ها به همین خاطر برام مثل زهرمارن!حرف زدن با آدما برام سخته ولی Dudeeeee!نباید اینقدر سخت باشه!یکی از موضوعاتیه که شدیدا باید روش کار کنم!
زود خسته میشم وقتی درس میخونم.با گذشت زمان درست میشه.میدونم.ولی میخوام هر چه زود تر اتفاق بیفته.2-3 روزه که دیرتر از خواب پامیشم.و باید به این موضوع هم رسیدگی کنم!
ساعت مطالعمو باید افزایش بدم و وقت های اتلافیمم که زیااااااااااااده باید اونا رو کمتر کنم!
خلاصه که کار زیاده و وقت کممم!ولی من میتونمممممممممممممممممم!فقط باید 100 امو بزارم.از همین امروز باید تلاشمو بیشتر کنممممممم!!!!
من آدمیم که خب...توضیحش یکم سخته...بزار اینطوری بگم که:7/24 تو عالم هپروتم!خیال باففف!و یکوچولو کارای عجیب غریب میکنم.و زود جوگیر میشم(آدمو سگ بگیره جو نگیره!!)
به هر حال.اون روز تصمیم گرفتم که یه روز انتخاب کنم و اون روزو روز مقدس خودم بدونم و یه نشانه ای داشته باشه اون روز و هر سال کار های مشخصی رو تو اون روز انجام بدم.مثل نوروز یا کریسمس یا ولنتاین.ولی این بار مخصوص خودم.این جور رسمای عجیب و غریب زیاد دارم!(بگین که تنها نیستم!)
و 15 مرداد رو انتخاب کردم!چرا؟چون دلم خواس!روز سبز شدن گذاشتم اسمشو(روز میدوری)(هار هار هار!ژاپنی میخونمااااا)گفتم که هر چقدر هم نا امید باشم هر سال روز 15 ام باید به خودم بیام.یجورایی روزیه که باید تصمیمات مهم و جدید بگیرمو ببینم از سال قبل 15ام تا امسال 15 ام چه تغییراتی اتفاق افتاده در منِ عزیز!
این سخن ابن خلدون رو خیلی دوست دارم.حس میکنم باید بیشتر در موردش فکر کنم!
مثلا الان موفق ترین فردی که تو ذهنتونه رو به یاد بیارین.یه بازیگر یا یه خواننده یا یکی از فامیلای دوررر که تو شهر دیگه ای زندگی میکنه یا اصن ایلان ماسکِ خرپول یا یه یوتیوبر یا یه نفر که شغلش با تو یکیه ولی اون یه چیزایی رو داره ولی تو نه!
هر کسی که هست.الان اگه در جایگاه تو و در جغرافیای تو بود و جایی که تو زندگی میکنی زندگی میکرد همون شخص میتونست باشه؟
منظورم این نیست که تو چون اهل فلان جایی نمیتونی موفق شی!منظورم اینه که:اگه جانی دپ ایرانی بود هنوز میتونست دزد کاراییب باشه؟شاید میتونست سید جانی الدین حسینی باشه....یا اصن میتونست بگه من میخوام کارمو از روبیکا شروع کنم و ممد دپ (پسرک غمگین)میشد!
گرفتین منظورمو؟
تو تو هرجایی که باشی میتونی موفق ترین بشی.جایی که زندگی میکنی جلوی موفقیتتو نمیگیره.ولی چیزی که به دست میاری و جوری که به دست میاریش مربوطه به جغرافیا!
(نباید معلم بشم هااا؟به بدترین حالت ممکن توضیح دادم!)
هنوز خیلی حرف دارم ولی باید برم.تستای ریاضی دارن بهم چشمک میزنن که(بیا خانم خوشگله...یه تابع میدم بهت که نه تو و نه جدوآبادت نمیتونن حلش کنن....بیا کوچولووو نترسسسس)(ریاضی:لات درجه ی 1 که عضلانیه و صورتش زخمیه)
پس بماند برای بعدا.!؟