اغلب می شنویم مردم می گویند:
"این دنیا بی ریشه است اگر می خواهید نجات یابید شما هم باید بی ریشه شوید."
میخواهم خاضعانه بگویم؛ ما با این ادعا مخالفیم!
این دنیا چیزی است که ما ساخته ایم.
اگر امروز بی ریشه است و تحمل کردن آن سخت به این دلیل است که ما با نگرش مان، رفتار مان و گفتارمان آن را بی ریشه ساخته ایم.
اگر خودمان را تغییر دهیم می توانیم دنیا را تغییر دهیم، و تغییر خودمان با تغییر زمان و روش های ارتباطی مان شروع می شود.
حال هر شخص برای ارتباط با جوامع و انسان ها ومحیط پیرامون خود راه و روش خاص خود را دارد.
جهان را میتوان به این صورت تعریف نمود: هرآنچه وجود دارد، هرآنچه وجود داشتهاست و هرآنچه بهوجود خواهد آمد.
و امروز می بینیم که آنچه به وجود آمده خوب یا بد نتیجه رفتار انسان هایی است که بر صفحه جهان نقش زده اند نقش هایی رنگارنگ که گاه زشت و گاه زیبا و دلنشین به چشم می آید و یکی از این نقش ها که امروزه در جهان پررنگ تر از نقوش دیگر به چشم می آید کووید ۱۹ است.
ویروسی مرموز و ناشناخته که بی مهابا می تازد و تمامی مرز ها را در هم می نوردد و گاه چنان ناجوانمردانه پیش می رود که وحشتی عالم گیر را به پا می کند.
ویروسی که اگر خوب دقت کنیم مثل همه پدیده ها و اتفاقات در عین داشتن زشتی های خود زیبایی هایی هم نیز در بر می گیرد بسته به اینکه از کدام دریچه نظاره گر آن باشیم.
ویروسی که توانسته است همه ی فاصله های طبقاتی را در هم شکند؛ کاری که در طول سالیان دراز هیچ کدام از مکتب ها و فرقه ها و اندیشه ها نتوانسته است.
چرا که انسان با دخل و تصرف در این اندیشه ها آنها را به نفع خود تفسیر کرد.
و کرد آنچه را که نباید می کرد...!
اما کرونا به تنهایی تمامی این مرز های طبقاتی را شکست طوری که به بشریت ثابت کرد هیچ قدرت سیاسی و اقتصادی و موقعیت اجتماعی در برابر آن توان مقابله را ندارد.
ویروسی که همه ی اقشار جامعه را یکسان تحت تاثیر قرار می دهد، تمامی معادلات انسانی را به هم می ریزد و همه را به زانو در می آورد. طوریکه باید به یکباره دست از همه وابستگی ها و دلبستگی ها شست و تسلیم غول بی شاخ و دم کرونا شد.
اگر وجدان خفته انسان بیدار شود متوجه می شود که همه انسان ها در نهایت یکسانند و این القاب و قدرت و مقام و شأن اجتماعی نمی تواند ملاک برتری انسان ها باشد، زمانی که در برابر پدیده مرگ چاره ای جز تسلیم نمی یابی.
چه بسا امروز کرونا ثابت کرد مراسم خاکسپاری غنی و فقیر، ضعیف و قوی یکسان است و خبری از تشریفات کذایی که تاثیری در حیات پس از مرگ ندارد و خیراتیکه نیازمند از آن سهمی ندارد نیست.
همه در نهایت سادگی و بی کسی و به دور از تشریفات به خاک سپرده می شوند و از این دنیای رنگارنگ رخت سفر بر می بندند و چه تلنگر دلنشینی که دیدگان خفته جهانیان را به سوی حقایق می گشاید و دلها را بهم نزدیک می کند، آنگونه که همگان در غم خود شریک می بینیم، برای دیگران دلسوزی می کنیم و از همدردی هم نوعان خود خرسند می شویم و پی می بریم که این دنیای فانی ارزش آن را ندارد به هرقیمتی بهره بیشتری ببری چون به هنگام سفر از آن لخت و عریان و چه بسا در اوج غربت و تنهایی عازم راه بی بازگشت می شوی.
پس چه زیباست که دل را مملو از عشق و محبت سازیم و باعشق ورزی به خود و دیگر جوامع دنیای زیبایی سازیم که انسان ها در صلح و ارامش در کنار هم عاشقانه زندگی کنند و بدون هیچ ترس و واهمه ای با یکدیگر تعامل داشته باشند و از آرزوهای خود سخن بگویند.
و اکنون چه زیبا نشان دادند اقشار مختلف انسانی که می توانند بدون هیچگونه چشم داشتی برای التیام درد نیازمندان عاشقانه وارد عرصه جهاد و خدمت شوند.
کادر درمانی که بدون هرگونه شائبه ای جان خود را در طَبَق اخلاص نهادند و به استقبال کووید ۱۹ رفتند و شبانه روز در درمان بیماران و کاهش درد و آلام مردم تلاش کردند و چه بسا ویروس را به جان خریدند و بودند در این میان کسانی که مرگ را در آغوش کشیدند و چه مرگ شیرینی که فقط رنگ ایثار و عطر از جان گذشتگی به همراه دارد.
نظامیان، گروه های جهادی ،جوانان پرشوری که چون میدان جنگ از جان و تن گذشتند و به یاری همنوعان شتافتند و نشان دادند که برای زندگی سالم و بدور از درد و رنج باید دست در دست هم دهیم و برای رفع ناملایمات بکوشیم چرا که:
"چو عضوی بدرد آورد روزگار / دگر عضو ها را نماند قرار"
نوشتار: سلوی رحیمی