kootevall
kootevall
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

قفس



منی که در قفس هستم ز دست پندارم

چگونه میشود از خود دلی بیازارم؟

اسیر چاه خیال از برادران هستم

چو یوسفم که گرفتار مکر بازارم

نبوده جز غم من همدمی که گویم راز

تمام سهم من از خلقتم شد آزارم

دلی که ساده تر از آینه به جانم بود

شکسته اند و مرا گفته اند گنهکارم

بهار عمر خودم را ندیده ام هرگز

بهار من شده زندان حسّ و افکارم

شکایتم به کجا برده با که گویم باز

منی که غیرِ غم هرگز نبوده غمخوارم .

#احمد_یزدانی

قفسچاهیوسفآزار
متفاوت هستم ، شاعری ایرانی با نگاهی ویژه ؛ بینشی انسانی اهل شعر و واژه ، جمله را میکاوم گاه صاف و آبی ؛ گاه هم بارانی جنس من از هجرت ،ره سپردن کارم عاشق تغییرات ؛ریشه ای ، بنیانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید