با وجود اینکه، جهان در عصر اطلاعات و تکنولوژی قرار دارد، و در حال ورود به عصر هوش مصنوعی هستیم؛ نظام آموزشی ما افکار و اندیشه های عصر کشاورزی و صنعتی را ترویج میکند. اکثریت مردم ما افکار و اندیشههای عصر کشاورزی و صنعتی را دارند. ما با افکاری مانند؛ تحصیلات و گرفتن مدرک دانشگاهی یا پیدا کردن شغلی مناسب برای امرار معاش، به جای کارآفرینی و تولید ثروت، افکار و اندیشههای عصر صنعتی را دنبال میکنیم. یا با افکاری مانند اینکه؛ داشتن زمین سرمایه محسوب میشود، افکار عصر کشاورزی را دنبال میکنیم.
در حالی که نظام آموزشی کشورهای پیشرفته دهها سال است سیاست کارآفرین پروری را در پیش گرفتهاند؛ نظام آموزشی ما همچنان بر اساس تربیت کارمند و کارگر به پیش میرود. بیشتر سیاستهای دولت برای ریشهکنی فقر و بیکاری مانند ریختن بنزین بر روی آتش است. از یک طرف جوانان را به تحصیلات دانشگاهی تشویق و ترغیب میکند در واقع با این کار سرمایه وقت و انرژی و اقتصاد کشور را برای چیزی نابود میکند که نتیجه مفید ندارد.
بنابراین اکثریت قریب به اتفاق فارغ التحصیلان دانشگاهی ما پس از فراغت از تحصیل به دنبال استخدام شدن در یک اداره یا کارخانه هستند نه اینکه خودشان کار ایجاد کنند و دیگران را استخدام کنند. از طرف دیگر دولت زیرساختهای بکارگیری این نیروهای کارمند و کارگر پرورشی را در کشور ایجاد نکرده است. بنابراین وقتی جوانان دانشگاهی از دانشگاه فارغالتحصیل میشوند موج بیکاری تشدید میشود.
متاسفانه در بیشتر مواقع این روش فکر و زندگی کردن، محکوم به فقر و تهیدستی است. بیشتر سیاستمداران و دولتها به فکر منافع حزبی و گروهی، و بازیهای سیاسی خود هستند. آنان به جای تمرکز بر حل ریشهای مشکلات اقتصادی کشور، به فکر حل مشکلات به صورت مقطعی و دورههای چهار ساله حکومت خود هستند. بسیاری از ساختارهای حکومتی در کشور ما مربوط به عصر صنعتی است.
منبع: اندیشههای بنیادین اقتصاد مقاومتی؛ ص 111