خاکِسْتَرِ خیالْ کوروش عقیقی
خاکِسْتَرِ خیالْ کوروش عقیقی
خواندن ۲ دقیقه·۸ روز پیش

درختی که در دو سرزمین شکوفه داد

در این جهان، گاه صداهایی از دل برمی‌آید که می‌توانند مرزها را بشکنند و سرزمین‌ها را به هم گره بزنند. داستان خانواده‌ای که نامشان با عشق، ایمان و تلاش در تاریخ ایران حک شده است، از این جنس است. باغچه‌بان‌ها، خانواده‌ای که درختانی ریشه‌دار در خاک ایران بودند، اما شاخه‌هایشان به دورترین افق‌ها رسید.


جبار باغچه‌بان، پدر این خانواده و بنیان‌گذار آموزش ناشنوایان در ایران، مردی بود که به جای شنیدن، با دیدن و فهمیدن کودکان سخن می‌گفت. او، در روزگاری که ناشنوایان از کمترین حقوق برخوردار بودند، مدارسی برای آنان بنا کرد و الفبایی ویژه آفرید تا کودکان بتوانند در سکوت خود، فریاد زندگی سر دهند. جبار اما تنها نبود. عشق او به ایران و انسانیت، در فرزند و عروسش ادامه یافت.


ثمین باغچه‌بان، فرزند جبار، آهنگسازی بود که نت‌های موسیقی‌اش جان را به لرزه درمی‌آورد. او، که در آغوشِ فرهنگی که پدرش آفریده بود پرورش یافت، خود خالق آثار جاودانی شد که موسیقی ایران را به عرصه‌های جهانی معرفی کرد. زندگی ثمین اما بی‌تلاطم نبود.


و در کنار او، اِولین باغچه‌بان، همسر ثمین، زنی که از ترکیه به ایران آمد، موسیقی‌دان و خواننده‌ای برجسته، نقشی بی‌بدیل در زندگی این خانواده و فرهنگ ایران داشت. او، که در ترکیه زاده شده بود، اما دل در گروی ایران نهاد، می‌گفت: «ترکیه، وطن من است و من مثل درختی در آنجا رشد کردم. اما میوه‌هایم را در ایران دادم و در ایران به بار نشستم. به همین علت هر دو کشور را دوست دارم و هر دو را وطن خودم می‌دانم.»


زندگی ثمین و اِولین در ایران، پر از فراز و نشیب بود. پس از سال‌ها تلاش در عرصه موسیقی و هنر، و با تغییرات سیاسی و اجتماعی، روزگار این خانواده به سختی گذشت. ثمین و اِولین، که همواره آرزو داشتند هنرشان در خدمت ایران باشد، سرانجام تصمیم به مهاجرت به ترکیه گرفتند. این مهاجرت، که از یک سو خودخواسته و از سوی دیگر همچون تبعیدی ناگفته بود، پایان تلخی بر حضور آنان در ایران بود.


ثمین و اِولین، که عشقشان به هنر و ایران هیچ‌گاه خاموش نشد، تا آخرین روزهای عمر در ترکیه زندگی کردند. غریبانه اما سربلند، در خاکی دور از ایران آرام گرفتند و هر دو در ترکیه به خاک سپرده شدند؛ اما دل‌هایشان همیشه در این سرزمین باقی ماند.


آنچه از این خانواده در تاریخ برجای مانده است، نه تنها آثاری هنری، که داستانی است از عشق و وفاداری به دو وطن. جبار، ثمین و اِولین، ریشه‌هایی در خاک ایران داشتند، اما شاخه‌هایشان تا آسمان دو سرزمین گسترده بود.


آیا ایران، این سرزمین که همواره عاشقانی چون آنان را پرورده است، روزی خواهد توانست قدردانِ تمامی عشق‌هایی باشد که برایش نثار شده است؟


و چنین است که شاعر گفت:

“چو ایران نباشد تن من مباد

بدین بوم و بر زنده یک تن مباد”

ناشنوایان
“خاکستر خیال” گریزگاهی است برای کشف زیبایی‌های پنهان و سکوت‌های ناگفته. آرامش را در نگاه غزال، همسرم، و نلی، گربه‌ی کوچکمان، می‌یابم. این‌جا، عشق، اندیشه و خیال پلی است میان من و شما.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید