کوثر گلیج
کوثر گلیج
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

/داستان قطره. دو/

هو رب الدموع


من یه قطره کوچیک بودم... قطره ای که از خودش بیزار بود. ماهیتم رو دوست نداشتم. همیشه از خودم میپرسیدم: چرا باید دلیل وجود و حضورم غم آدمها باشه؟ چرا باید یه مخلوق منفور باشم که با اومدنم آدمها صورتشون رو بپوشونند، چراغها رو خاموش کنند، از جمعیت دور بشن برای اینکه من رو پنهان کنند؟ چرا باید هر جا که عزیزی از دست میره، هر وقت که یکی خسته و ناامید میشه، هر موقع که قلب یکی از دلتنگی مچاله میشه من از خونه خودم، چشم آدمها بیرون بیام؟ همه این سوالها، من رو بیشتر از خودم بیزار میکرد. من دوست نداشتم اشک شوری باشم که رو گونه مردم سرازیر میشه. میخواستم تیکه شکسته دلشون باشم که از گوشه چشم بیرون میریزه... اونها من رو انکار هم میکردند. وقتی جوابشون به سوال "چرا گریه میکنی؟"، "من که گریه نمیکنم" یا "اشک شوقه" بود، یعنی من رو نمیخواستند. من خودم رو بی ارزش ترین مکانیسم دنیا میدونستم. همه این تصورات همراه من بود تا اون روز که من متوجه شدم میتونم با وجود «قطره بودنم» باارزش ترین پدیده عالم باشم، با وجود «کوچک بودنم» مشوق کارهای بزرگ باشم. با وجود «اشک بودنم» نشان از فوران احساس یا جو نباشم،اتفاقا دلیل تولد #شور و #حماسه باشم. اون روز جمله ای شنیدم که من رو از یه موجود نفرت انگیز به عالی ترین درجه رسوند. جایی که خودم رو پیوندی بین قلب عاشق و معشوق و نشانه ای از #حب_محبوب دیدم.شنیدم «کسى که یادى از حسین بن على(ع) نزدش بشود و از چشمش به مقدار بال مگسی اشک خارج شود، پاداشش از خدا است و حق‌تعالی به کمتر از بهشت براى او راضى نیست» *


یعنی من چقدر میتونستم باارزش باشم که بهای ورود یک نفر به بهشت باشم؟ من از اون روز خودم رو دوست داشتم. من حکایت گویای عشق بودم، عشقی که تو دل همه آدمهاست نسبت به مولاشون حسین (ع). من یه همراه جدایی ناپذیرم از آدمها. روی گونه خیلی ها نشستم. اون روز هم بودم. روی گونه بانو رباب (س) غلتیدم در سوگ فرزندش. از چشمهای استوار حضرت زینب (ع) بیرون جهیدم در آغوش برادرش. بر صورت لطیف رقیه(س) چکیدم از تشنگی. همراه شدم با عزاداری اباعبدالله(ع) با دیدن پیکرِخونین علمدارش و شاهد بی قراری های حضرت زهرا(س)بودم وقتی که از صحرا میگذشت و زمزمه میکرد «بُنَیَّ». من، قطره کوچک، شهادت میدهم به عظمت جریانهایی که اشک بر امام حسین(ع) میسازد و دنیایی را زیر و زبر میکند اگر از قلب و ذهن شیعیان و مریدانش بجوشد.«بعید نیست که عالم، تمام غرق شود/اگر ببارد از این چشم، اشکِ مختصری»


تکمله: برای نعم الرفیق من که مسبب اشک های ماست و این رزق عظیم رو به ما بخشیده :)
به این امید که هرگز شیعیانی نباشیم که فقط اشک میریزند بدون هیچ رشدی.


دچار به کلمات
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید