kosarzolfaghary
kosarzolfaghary
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

قسمت

آدم گاهي دست خودش نيست.نميداند چطور كارش به اينجا رسيد.تا به خودش مي آيد ميبيند دارد ميرود يك جاي تكراري فقط دنبال يك لحظه نگاه آشنا از بين هزاران نگاه غريبه.يكي هر روز خياباني را بي دليل پرسه ميزند و در دلش به قوانين احتمالات اميد دارد.يكي پاتوقش ميشود كافه اي آرام روي دنج ترين صندليِ تنها و نگاهي كه دو دو ميزند.يكي ديگر اما تمام مسير هايش خود به خود از يك جاي خاص ميگذرد.حالا بخواهم نتيجه اش را هم بگويم بايد بگويم هيچ....هيچوقت وقتي براي چيزي انتظار داري اتفاق نمي افتد.اين را خوب ميدانم ؛بار ها چشم هايم تلخ ترين لبخند تاريخ بود:)...

بيا پاي قسمت نگذاريم تمام اين ثانيه ها را؛تمام آن خداحافظي هايي كه آخرين بار بود و ندانستيم؛تمام نگاه هايي كه از هم دريغ كرديم؛تمام لبخند هايي كه براي نشاندنشان روي لب هاي كسي ،بهايش را با اشك چشمان كسي ديگر داديم...

بيا نگوييم همه اين ها قسمت بود.بيا با هم لعنت بفرستيم به همه ي آخرين هاي دنيا.به آخرين لبخندي كه زديم بي آنچه بدانيم قرار است خشك شود.به آخرين باري كه براي ديدن كسي دلمان ضعف ميرفت.به آخرين قطره هاي اشكي كه ريخت و بعد چشمانمان بهت زده فقط خيره خيره نگاه كرد و ديگر اشك هم نريخت.به آخرين باري كه اسمم را صدا زدي و نميدانم كي بود.به ان تلخ ترين لبخند هاي چشمانم و به ان سكوت تلخ لب هايم....بيا لعنت بفرستيم به سردي قلبمان

1397.10.13

ك.ذ

قسمت
يه معلم شيمي كه فيزيك درس ميده و المپياد زيست ولي به نجوم و اختر فيزيك علاقه داره و داره واسه كسي كه ميخواد بشه هر روز بيشتر از قبل تلاش ميكنه:)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید