در موضوع الگوی سهوجهی فرهنگی،تمدنی هرگاه با رویکردی آسیبشناسانه نگریسته شود، شاید بتوان چنین برداشت کرد که در این باره بخشهای قابل توجهی از جامعهی ایران دچار نقاط ضعف و اشکالهای جدی و اساسیست.
فهرست کوتاهی از این نقاط ضعف، میتواند دربردارندهی این موارد باشد:
یک) ضعف در مطالعه و شناخت
دو) کلیگویی و ضعف در ارائهی تعاریف روشن و دقیق از مفاهیم و مسائل
سه) سردرگمی و بلاتکلیفی
چهار) سطحینگری و رویکرد شعاری و کلیشهای
پنج) جابجایی اولویتها
شش) عوامزدگی
هفت) عوامفریبی
هشت) شکل نگرفتن گفتگویی منطقی و سازنده میان نمایندگان و کارشناسان بخشهای سهگانه
نُه) رویکردها و عملکردهای حاوی تناقض
ده) ضعف در نگاه بلندمدت و غلبهی روزمرگی و رویکردهای کوتاهمدت
مروری بر تاریخ معاصر ایران گویای آن است که برخی از این آسیبها و نقاط ضعف، به شکلها و در مراتب و درجات گوناگون دستکم از دورهی قاجار تاکنون قابل مشاهده و اشاره است.
به نظر میرسد جامعهی ایران هنوز نتوانسته به تعریفی نسبتاً دقیق از سهم و نقش و جایگاه هر یک از فرهنگها و تمدنهای سهگانه دست یابد و میان اجزای این سه بخش، توازن و تعادلی سازنده و پایدار برقرار کند.
وجود یا نبودِ توازن میان سه فرهنگ و تمدن حاضر در جامعهی ایران، تأثیری اساسی و تعیینکننده بر ثبات سیاسی، امنیت، هویت، رابطهی مردم و حکومت و تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داشته و دارد. چنانکه از یک زاویه شاید بتوان نبودِ توازن میان این سه وجه و مواردی از آسیبهای دهگانهی مذکور را از جمله مولفههای موثر بر علمکرد، جهتگیری و سرنوشت حکومت پهلوی دانست.