قاعدهی علمی و منطقی این است که انسان در ورود به مطالعات تاریخی بدون موضع و جانبداری عمل کند. با این وصف در سطح جامعه و فضای مجازی مشاهده میشود که افرادی موضع خود را از پیش مشخص کرده و سپس برای تأیید و دفاع از این موضع به برخی روایتهای ارزیابینشده یا راست و دروغ تاریخی متوسل میشوند.
نمونه(یک)
شخصی در نظر دارد شاهان ساسانی را محکوم کند. یعنی موضع او از پیش معین است. او معتقد است حتی انوشیروان هم که لقب عادل به او دادهاند، ستمگر بوده است. برای تأیید این موضع خود به سراغ تاریخ میرود.
به دو دلیل ورود او از این موضع به مباحث تاریخی قابل پذیرش و منطقی نیست. نخست اینکه تخصصی در تاریخ ندارد و روش علمی تحقیق در تاریخ را نمیداند و دوم اینکه موضع خویش را از پیش معین کرده و صرفاً برای تأیید این موضع به تاریخ مراجعه میکند. این دو دلیل زمینهساز استناد او به روایاتی میشود که ممکن است ارزیابینشده یا دروغ باشند.
همین شخص زمانی که به این روایت میرسد که انوشیروان در یک روز هشتادهزار نفر از طرفداران مزدک را کشت، بهسرعت به آن توجه و استناد میکند چرا که صرفنظر از درستی یا نادرستی روایت، موضع او را تأیید میکند. در حالیکه حتی اگر نخواهیم روایت را از نظر سند ارزیابی کنیم، از حیث دلایل عقلی میتوان آن را مردود و غیرقابل پذیرش دانست.
نمونه(دو)
شخص دیگری را در نظر بگیرید که موضعی عربستیز یا در تقابل با خلفای اول و دوم دارد و مراجعهی او به منابع تاریخی صرفاً برای تأیید این موضع است. بنابراین زمانی که سراغ منابع تاریخی میرود به همان دو دلیل گفتهشده برداشتی علمی و منطقی از تاریخ نخواهد داشت. چرا که ورود او به مطالعات تاریخی خارج از شیوهی علمیست و در ثانی بر پایهی یک موضع مشخص است و این دو عامل موجب استناد او به روایات ارزیابینشده یا دروغ میشود. چنانکه افرادی در همین چارچوب به برخی روایات طبری که در ردیف جعلیات و افسانهها دستهبندی میشود، استناد میکنند که مثلاً در فلان حملهی نظامی لشکر اعراب هفتادهزار نفر از مردم فلان شهر سر بریده شدند.
شرط ابتدایی و ضروری ورود منطقی به مطالعات تاریخی، کنار گذاشتن مواضع قومی، نژادی، سیاسی، مذهبی و مانند آن است.