از دیگر آسیبها در مطالعات تاریخی، تلاش برای تاریخسازی و جعل پشتوانه و پیشینهی تاریخی مطابق برخی اهداف و تمایلات سیاسی، قومی، مذهبی و مانند آن است.
در این باره به دو نمونهی آشکار اشاره میکنیم.
امروزه در برخی متون مکتوب و غیرمکتوب و در رسانهها و فضای مجازی چنین القا میشود که در طول صدها یا هزاران سال گذشته دو سرزمین و دو کشور مستقل و یکپارچه به نامهای آذربایجان و کردستان وجود داشته و این دو کشور در گذر زمان تجزیه و به چند بخش تقسیم شدهاند.
برخی نویسندگان و نیز هواداران، بر پایهی این تحلیل چنین موضع میگیرند که بخشهای جداشدهی این کشورها باید با هم متحد شده و کشورهای مستقل آذربایجان و کردستان را تشکیل دهند.
واقعیت این است که تاریخ، این دیدگاه را تأیید نمیکند و مشکلی که این تحلیل تاریخی با آن روبروست این است که طرفداران آن برای دفاع از دیدگاه خود، ناچار به جعل و تحریف تاریخ در عرصههای گوناگون سیاست و حکومت و فرهنگ و زبان و ادبیات و مانند آن میشوند.
امروزه این عده بهشدت در پی ترسیم نمایی دروغین از تاریخ هستند که تأییدکنندهی دیدگاه آنان باشد.
این تلاش نامعقول، تنها محدود به عرصهی تاریخ نیست و پیامدها و بازتابهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و امنیتی آن میتواند جامعه را با تنشها و بحرانهایی جدی روبرو سازد و البته در نقطهی مقابل، افزایش آگاهی عمومی از واقعیتهای تاریخی، میتواند مانع گسترش این دیدگاه بحرانساز شود.