فرهنگ و هویت ایرانی اگرچه برخاسته و شکلگرفته در جغرافیا و جامعهای مشخص است اما نشانههایی از محدود نشدن در چارچوبهای قومی و زبانی و محلی و گرایش به ظهور و بروز در عرصهی جهانی را میتوان، دستکم در دو دورهی تاریخی، در آن به چشم دید و با محک خرد و تجربه سنجید.
ایرانیان در دورهی هخامنشیان با تشکیل یک امپراتوری جهانی که مرزهای آن در سه قارهی آسیا، افریقا و اروپا گسترش یافته بود، توانستند نمونهای از مدارا و مدیریت جهانی و بینالمللی عرضه کنند.
در تجربهای دیگر و در نخستین قرنهای تمدن اسلامی، دانشمندان و اندیشمندان ایران، الگویی از تلاش و نوآوری علمی ترسیم کردند و با خلق آثار علمی گوناگون و فراوان، حرکتی گسترده، عمیق و فراتر از مرزهای قومی و نژادی و مذهبی را سامان دادند که پرتو آن بخش قابل توجهی از جهان بشری را در بر میگرفت.
این خصلت مدارا و رویکرد انسانی و جهانی را مقایسه کنید با برخی دیدگاههای محدود و تنگنظرانه که بر پایههای خطرناکی همچون «قوم برگزیده» و «نژاد برتر» استوار شده و تنها در یک قرن اخیر، جهان بشری را با قربانیان بسیار و زیانهای بیشمار روبرو ساخته است.