گوستاو لوبون، مستشرق فرانسوی، در قرن نوزده به صراحت نوشت که اروپا نسبت به اسلام، «تعصب و عناد موروثی» دارد.
اینکه علتها و دلایل این کینه و دشمنی چیست و به کجا برمیگردد، بماند اما یک نکته را میتوان دریافت و آن، اینکه اسلام و آموزههای پیامبر اسلام زنده و اثرگذار است و اگر غیر از این بود شاید اینقدر آماج حمله و توهین و تحریف قرار نمیگرفت.
گوته، شاعر برجسته و بلندآوازهی آلمانی که خسته از تنگنظریهای قومی و نژادی و کینهتوزیهای آزاردهنده، شیفتهی مشرقزمین و شیدای اندیشه و نگاه بلند حافظ شده بود، دربارهی آشنایی خود با حافظ چه زیبا گفته است:
«ناگهان با عطر آسمانی شرق و نسیم روحپرور ابدیت که از دشتها و بیابانهای ایران میوزید، آشنا شدم و مرد خارقالعادهای را شناختم که شخصیت عجیبش مرا سراپا مجذوب خویش کرد.»
این مرد خارقالعاده(حافظ) که گوته بارها و بارها او را ستوده و «شاعر شاعران جهان» لقب داده تنها یکی از هزاران انسان فرهیخته و تربیتشده در دامان فرهنگ و تمدن اسلامیست. چنانکه حافظ خود گفته است:
عشقت رسد به فریاد ار خود بهسان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
مقام گوته در غرب چنان است که یک نویسنده و صاحبنظر آلمانی به نام اشپنگلر حدود صد سال پیش کتابی نوشت با عنوان «انحطاط غرب» و در روزهای پیشرفت سریع و گستردهی تکنولوژی، از انحطاط سخن گفت و مقصود او این بود که این صنعت و تکنولوژی و ساختمان، روح ندارد. اشپنگلر میگفت پس از گوته غرب دچار رکود در تولید اندیشه و محتوا و فرهنگ برای تمدن خود شده و پیشرفت تکنولوژی نیز این درد را درمان نخواهد کرد.
امروز اگر در اروپا، اسلام و قرآن و پیامبر(ص) مورد هجوم و بیاحترامی قرار میگیرد، اگر چه بسیار دردناک و آزاردهنده است اما از واقعیتی خبر میدهد که چندی پیش یک کشیش اروپایی با نگرانی و به صراحت به آن اعتراف کرد و هشدار داد که نام و اندیشه و اعتقاد محمد(ص) فردای اروپا را تسخیر خواهد کرد.