در این چند کلمه روی سخنم با بعضی کسانیست که در نتیجهی تنگنظری یا محدودنگری یا به هر علت و دلیل دیگر، به جای گفتگوی منطقی و نقد سازنده، به طرد و حذف و رویارویی و برچسبزنی روی آوردهاند.
این عده گویا توجهی به این واقعیت ندارند که جامعه با تفاوتها و اختلافات و تکثر و تنوع معنا پیدا میکند و تصورِ استمرار اجتماعی انسانی در حالتی یکدست، بهرهی چندانی از واقعنگری ندارد.
برخی مدعیان بیمایهی ارزشمداری و انقلابیگری گویا متوجه این نکتهی بدیهی نیستند که انباشت و بهرهمندی از داشتهها و تجربهها و سرمایهها مقدمهی ضروری رونق فرهنگ و تمدن و از جدیترین ملزومات شکلگیری حرکتی رو به پیش و گسترش امید در جامعه بهشمار میرود.
یادآوری این نکته برای این جماعت ضرورت دارد که با حذف و نادیدهانگاری و تحریف و پاک کردن صورت مسئله نه فرهنگ سامان مییابد و نه تمدنی شکل میگیرد و نه آنها به آنچه شعارش را میدهند، نزدیکتر میشوند.
فرض که امروز عادل فردوسیپور و علی دایی و مانند اینها را کنار گذاشتید، اولاً از این بابت به جامعه و کشور خدمتی نکرده و بلکه ضربه زدهاید و در ثانی باید به این پرسش اساسی پاسخ دهید که برای دستیابی به شعارها و ادعاهایتان چه راهکار و راهحلی دارید که ایجابی باشد و سلبی نباشد؟
با «فردوسیپور» و «دایی» و «ظریف»های بعدی چه میکنید؟