دربارهی سلمان فارسی و البته با هدف تخریب شخصیت او داستانها ساخته و دروغها بافتهاند با این مضمون و خط کلی که سلمان به ایران خیانت کرد و سرنگونی ساسانیان در نتیجهی این خیانت اتفاق افتاد.
این جماعت دروغساز و افسانهپرداز که بر پایهی تعصب و ساختههای ذهنی خود به هر که بخواهند، برچسب و اتهام میزنند، یا تاریخ نخواندهاند، یا بهدور از انصاف و اخلاق در پی عوامفریبیاند و یا هر دو.
اینکه میگویم تاریخ نخواندهاند، دستکم در موضوع سلمان و سرنگونی ساسانیان، بر پایهی دلایل و مستنداتیست روشن، از جمله:
یک) آنکه اهل مطالعه و تحقیق در تاریخ است، بهراحتی برچسب نمیزند و از پیش، موضع خود را بر تاریخ و تحقیق تاریخی تحمیل نمیکند.
دو) کسی که تاریخ ساسانیان، بهویژه اواخر ساسانیان را خوانده باشد، نخست باید از بزرگان و درباریان ساسانی بپرسد که نوجوانی خام و بیتجربه، یزدگر سوم، را چگونه و با کدام عقل و درایت، به شاهی برکشیدید و در آن اوضاع آشفته و بحرانی، دولت و ملت و کشور را به او سپردید؟
سه) کسی که در پی پرداختن به موضوع سرنگونی ساسانیان است باید به قول تورج دریایی و دیگر محققان به این پرسش، پاسخ دهد که همزمان با سلطنت یزدگرد سوم، دیگر شاهزادگان و مدعیان و افراد بانفوذ و قدرتمند در گوشه و کنار ایران چه میکردند و چرا و چگونه بساط جنگ قدرت گسترده بودند؟
چهار) آنکه در پی یافتن مقصر سرنگونی حکومت ساسانیان است، باید بیش و پیش از همه، آخرین پادشاه ساسانی، یزدگرد سوم را مخاطب قرار دهد و از او بپرسد چرا پایتخت و نیروی نظامی را رها کردی و از صحنه گریختی؟
پنج) کسی که دنبال برچسب زدن به دیگران است، باید از یزدگرد سوم بپرسد آیا نمیدانستی که با فرار تو هزاران نیروی نظامی هم انگیزهی ایستادگی را از دست میدهند؟
واقعیت این است که بسیاری از نظامیان ایران پس از مشاهدهی آشفتگی شدید دربار ساسانی و فرار شاه، انگیزهی خود را از دست دادند و به لشکر اعراب مسلمان پیوستند.
سخن، بسیار است، خلاصه کنم.
تاریخ و دین و مذهب و هویت و ایران را دستمایه و بازیچهی خواستهها و مواضع کودکانه و دیدگاه تنگنظرانه و خودپسندی خویش نباید کرد.
رسانه، فراوان است و گوناگون و جذاب و اثرگذار !
اما در مقام گوینده یا نویسنده یا شنونده، اسیر و بردهی رسانه نباید شد.
برچسبهای بیپشتوانه و بهدور از علم و انصاف و عقل و اخلاق، شاید چند روزی به مذاق عدهای خوش آید و گروهی را فریب دهد، اما به گواه تاریخ، ماندگار نخواهد بود.
«کِی توان اندود خورشیدی به گِل»
(مولوی)