تاریخ هزاران سالهی ایران، دورههای گوناگون دارد. از یک نگاه، تاریخ ایران را به دو دورهی پیش و پس از اسلام تقسیم میکنند. هر یک از این دو دوره ویژگیها، فراز و فرودها و برجستگیهای خود را دارد.
برای نمونه:
در دورهی ایران باستان(پیش از اسلام) حکومتها و امپراتوریهای بزرگ و طولانی در ایران استقرار داشتهاند. بهگونهای که هخامنشیان را نخستین امپراتوری جهانی خواندهاند.
در دورهی پس از اسلام شاهد ظهور دانشمندان و اندیشمندان بزرگی هستیم که برخی از آنها همچون ابنسینا و رازی و ابوریحان بیرونی و خواجه نصیرالدین طوسی و مولوی، چهرههای شناختهشده و معتبر جهانی هستند.
بنابراین در یک روند علمی و پژوهشی میتوان و باید ویژگیهای دو دوره را شناخت و ارزیابی کرد.
اتفاقی غیرعلمی، عوامانه و جانبدارانه که در سطح جامعه افتاده این است که برخی به هر علت و دلیل و با هر انگیزه، این دو دوره را در برابر هم تصور کرده و از درون تصور خویش گونهای از رویارویی ساختگی را برداشت و تبلیغ میکنند.
بزرگداشت کورش و هفتم آبان نیز گاهی بهعنوان زمینه و بهانهای برای ترویج این رویارویی ساختگی مورد استفاده قرار گرفته است.
در حقیقت آنها که به نام بزرگداشت کورش و ایران باستان به مقابله با تاریخ ایران پس از اسلام میپردازند و آنها که به نام طرفداری از اسلام، تاریخ ایران باستان را نادیده انگاشته یا یکسره محکوم میکنند، نیازمند شناخت بیشتر از تاریخ و کنار گذاشتن نگاه یکسویه و جانبدارانه هستند.
از نگاه تاریخی، جامعهی ایران ترکیبی است از دو بخش پیش و پس از اسلام. هر یک از این دورهها که از نظر زمانی حدود نیمی از سههزار سال اخیر این سرزمین را به خود اختصاص دادهاند، ویژگیهایی دارند غیرقابل انکار و آثار و تأثیری ماندگار، چنانکه در زندگی امروز هیچیک را نمیتوان نادیده انگاشت و یا به سود و زیان دیگری فروکاست و بالا کشید.
روی دیگر این سخن آن است که نه میتوان به نام ایران باستان و هخامنشیان و ساسانیان چشم بر میراث گرانسنگ تمدن اسلامی فروبست و نه میتوان به نام اسلام، تمدن ایران باستان را به هیچ انگاشت. خواه ناخواه این دو حضوری همزمان در سطوح گوناگون جامعه دارند. این حضور چنان ژرف و دیرپاست که جز با رعایت تعادلی معقول میان این دو، استمرار جلوههای زندگی و تمدن در این دیار متصور نخواهد بود.
ترکیب زیبای عید نوروز و دعای تحویل سال، نیز ترکیب یلدا و حافظ، گواه روشن بطلان این رویارویی ساختگی است.