به تازگی یک امریکایی که مانند بسیاری امریکاییهای دیگر اطلاع درستی از تاریخ ندارد و گرفتار توهّم و خودبرتربینیست، به نمایندگی از دولت امریکا به غرب آسیا آمده و دربارهی تاریخ و فرهنگ این منطقه سخنانی بر زبان رانده که تنها گویای بیسوادی تاریخی و روحیهی نژادپرستانهی اوست.
او حتی به خود زحمت نداده چند کتاب تاریخی دربارهی ایران و مشرقزمین از آثار فرهیختگان غربی و امریکایی بخواند تا دریابد که غرب آسیا و به قول او خاورمیانه کجاست و چه ویژگیها و پیشینه و تاریخ و فرهنگ و تمدنی دارد.
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن، جرج سارتُن در کتاب تاریخ علم، فریدریش در کتاب تاریخ خطهای جهان، ریچارد فرای در کتاب عصر زرین فرهنگ ایران و بسیار محققان دیگر به درستی و زیبایی و تفصیل، پیشینهی پربار و غنای فرهنگی و تمدنی این منطقه را شرح دادهاند.
غرب آسیا که غربیها به آن خاورمیانه میگویند، خاستگاه کهنترین تمدنهای بشری و نخستین حکومتها و امپراتوری و دولتشهر و اولین خط و نگارش و قدیمیترین سرچشمههای دانش و استفاده از کاغذ برای نوشتن و هنر و معماری و موسیقی و کاربرد فلز و عمیقترین و غنیترین فرهنگها و هزاران دستاورد علمی و فرهنگی و هنری و اجتماعی و اقتصادیست.
به این نژادپرستان باید یادآوری کرد زمانی که هخامنشیان بزرگترین امپراتوری جهان را بر پایهی تعامل و مدارای فرهنگی به شایستگی اداره میکردند، کشوری به نام امریکا اصلاً وجود خارجی نداشت و اروپا هم در یونان خلاصه میشد و بخشی از آن در قلمرو هخامنشیان بود.
و البته پرسش اساسی این است که هرگاه خاورمیانه فرهنگ و تمدنی ندارد، این جماعت غربی اینجا چه میخواهند و چه میکنند و با چه هدف و کدام انگیزه از هزاران کیلومتر دورتر و از آنسوی دنیا به اینجا آمدهاند و خیال رها کردن و رفتن هم ندارند؟
تحقیر میکنند با هدف تسلط و تحمیل