یکی از کارهایی که این روزها رسانه انجام میدهد، تصویرسازی و جایگزین کردن تصویری از واقعیت به جای خود واقعیت است. این کارکرد محدود به رسانهی خاصی نیست و ممکن است دایرهی گستردهای از کاربران فضای مجازی تا شبکههای تلویزیونی و مانند آن را در بر گیرد.
از جمله تصویرهایی که این روزها ساخته و تکثیر و ترویج میشود، یکی این است که مشابه آنچه در سوریه اتفاق افتاد بهزودی در ایران نیز روی خواهد داد.
برای اینکه بدانیم این تصویرسازی تا چه حد بیپایه و غیرواقعیست بهتر است به این نکته توجه کنیم که درک وضعیت و تغییر و تحولات هر جامعه و کشور در گرو فهم جامعهشناسی تاریخی آن کشور است و نه برگرفته از فضاسازی رسانهای و جنگ روانی.
در این قضیه آنچه بیش و پیش از وضعیت حکومت اهمیت دارد، ویژگیهای اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و تمدنی ایران و ایرانیست که نه تنها با سوریه که با هیچ جامعه و کشور دیگر قابل مقایسه نیست و مختصات و پیچیدگیهای خود را دارد و شناخت این ویژگیها و پیچیدگیها خود نیازمند مطالعه و درکی عمیق است. چنانکه وزیر خارجهی امریکا اخیراً گفته است که همهی برنامههایی که ما در بیست سال گذشته برای براندازی حکومت ایران به کار بستیم، به این دلیل که شناخت عمیق و دقیقی از جامعهی ایران نداریم، شکست خورده است.
البته رسانههایی که این تصویرسازیها را انجام میدهند خود میدانند که نه براندازی جمهوری اسلامی به این سادگیهاست و نه اصولاً نیروی جایگزین قابل اعتنایی در میان مخالفان جمهوری اسلامی وجود دارد که ارزش توجه و سرمایهگذاری داشته باشد. با این اوصاف این رسانهها و از جمله بیبیسی فارسی همچنان به دروغگویی و عوامفریبی و جنگ روانی ادامه میدهند.
در دشمنی صدها سالهی انگلیس با ایران و ایرانی تردید نیست.