رئیس جمهور فرانسه، پس از همراهی آشکار با تجاوز صهیونیستها، دربارهی ایران حرفهایی زده که بزرگتر از دهان اوست.
مواضع این روزهای آقای مکرون دربارهی ایران دستکم سه نشانه بر خود دارد:
نشانهی نخست گویای یک کینهی کهن است. همان که نویسنده و محقق فرانسوی، گوستاولوبون، دهها سال پیش از این به صراحت دربارهاش نوشته بود: «عناد موروثی اروپا با اسلام»
نشانهی دوم احساس ضعف و شکست است بهویژه در حوزهی فرهنگ که فرانسه اغلب خود را سردمدار آن میداند. دکتر شریعتی سالها پیش داستان این شکست را اینطور تعریف کرده:
«وقتی دیدم نظام نیرومند و فرهنگ و تاریخ و ملت نیرومندی چون فرانسه و مردم فرانسه انتشار مجلهای افریقایی را نمیتوانند تحمل کنند و میهراسند، فهمیدم که افریقا و شرق و جامعهی اسلامی در حالت تهاجم قرار گرفته و تمدن بزرگ غرب به حالت تدافع افتاده است.»
نشانهی سوم، قصهی تلخ نژادپرستی و خودبرتربینیست، آن هم در این روزگار.
مکرون تنها زمانی نگران جان انسانها شد که احتمال داد جان چند فرانسوی شاید در حملهی اسرائیل به زندان اوین به خطر افتاده باشد.
«استنلی کوبریک» سالها پیش از این در فیلم «راههای افتخار» نژادپرستی اروپایی و فرانسوی را به زیبایی به تصویر کشیده است.
«اشپنگلر» که در اوایل قرن بیست از «انحطاط غرب» سخن گفته بود، اگر حال و روز امروز اروپا را میدید، چه میگفت.