در شرح و تحلیل تاریخ ایران، برخی با خروج از حدود انصاف و واقعیتها و بر پایهی نگاهی جانبدارانه به ترسیم دوگانهی بیپایهی «اسلام - ایران» میپردازند و چنین وانمود میکنند که چارهای جز پذیرش یکی از این دو نیست و نمیتوان همزمان ایرانی بود و به اسلام باور داشت.
این دوگانهی ساختگی نه با واقعیتهای تاریخی همخوانی دارد و نه با عقل و منطق.
نکتهی قابل تأمل اینکه در میان طراحان و هواداران این دوگانه، عناصری از هر دو گروه ملیگراها و مذهبیها دیده میشود.
پیامد چنین دوگانههای بیپایه، محروم شدن از بخش قابل توجهی از سرمایهها و داشتهها و تخریب پایههای هویت و تاریخ و فرهنگ ماست.
این روزها و در عرصهی مسائل سیاسی و اجتماعی، مشابه چنین رویکرد زیانباری به چشم میخورد.
برای نمونه طراحی و ترویج دوگانهی غیرقابل پذیرش «ظریف - سلیمانی» چه دانسته و از روی عمد و چه از سر نادانی، جز نابودی سرمایهها، ظرفیتها و فرصتهای سیاسی و اجتماعی و ملی این مردم، حاصلی نخواهد داشت.
آنها که از پیچیدگیهای مسائل نظامی و همچنین روابط خارجی آگاهی نسبی دارند،
آنها که ادب و اخلاق را شرط اصلی مسلمانی و انقلابیگری میدانند؛
و آنها که آگاهی و انصاف را مقدمهی فعالیت سیاسی، اجتماعی میدانند،
هرگز فریب چنین طراحیهای خطرناک و دوگانهسازیهای نابخردانه و ناجوانمردانه را نخواهند خورد.