مهمان دعوت کرده بودیم، احترام گذاشتیم و اعتماد کردیم. پذیرایی کردیم و کم نگذاشتیم. اما گویی درِ دیزی که باز باشد، گربه نیز شرم و حیا را فراموش میکند. مهمان، حرمت نان و نمک و اعتماد را شکست و در جای صاحبخانه نشست.
این است فشرده و چکیدهی داستان حضور اسرائیلیها و صهیونیستها در ایرانِ عصر پهلوی که پیشینهی رسمی آن به اواخر دههی ۱۳۲۰ بازمیگردد.
به گواه اسناد و تجارب موجود، صهیونیستها خود را تافتهای جدابافته میدانند و محدود به هیچ حدومرز سیاسی و جغرافیایی نمیدانند. در نگاه آنها حکومت و حاکمیت ملی یک کشور عملاً در برابر اهداف و منافع صهیونیسم رنگ میبازد.
وقتی صهیونیستها به عنوان نمایندگان رسمی دولت اسرائیل و یا با هر عنوان دیگری وارد ایران شدند، خیلی زود مشخص شد که در چشم آنها و در برابر مبانی و منافع صهیونیسم، حکومت ایران اصولاً وجود خارجی ندارد.
کنسول ایران در اسرائیل، سال ۱۳۲۸ هشدار داده بود که از همین ابتدا اجازه ندهید اسرائیلیها به بهانهی پیگیری حقوق یهودیان در امور داخلی کشور دخالت کنند.
تشکیل مدارس آلیانس در کشورهای گوناگون هم بخش دیگری از این داستان است. مدارس آلیانس زیر نظر یک سازمان صهیونیستی جهانی در کشورهای مختلف برای یهودیان راهاندازی میشد. در ایران هم صهیونیستها مدارس آلیانس را در تهران و اصفهان و چند شهر دیگر تشکیل دادند و البته زیر بار قانون دولت ایران نمیرفتند و حتی حاضر نمیشدند پرچم ایران را نصب کنند.
در مسائل مالی هم یک سازمان جهانی به نام صندوق ملی یهود داشتند و تلاش میکردند بدون توجه به دولتها و مرزهای سیاسی، مسائل مالی یهودیان و صهیونیستهای دنیا را به هم پیوند دهند. نمونه آن که در ۱۹۴۳ م. یک یهودی انگلیسی که لباس ارتش بریتانیا را نیز به تن داشت، به ایران آمد و سرپرست صندوق ملی یهود در ایران شد. گذشته از این، برخی تشکلهای یهودی ایران مستقیماً از اسرائیل حقوق میگرفتند.
در مباحث فرهنگی و اجتماعی هم بدون توجه به قانون و حاکمیت دولت ایران، پای بیگانه را به ایران باز کردند. چنانکه دو یهودی امریکایی، سازمان بانوان یهودیان ایران را اداره میکردند و یک خانم یهودی امریکایی هم ریاست کل کودکستانهای یهودی ایران را به عهده داشت.
این مهمانهای بیچشم و رو تلاش میکردند هر چه میتوانند حرمت صاحبخانه را در نگاه اهالی خانه بشکنند و احساس تعلق به ایران را کمرنگ و وابستگی به اسرائیل را پررنگ کنند. نمونه آن که برخی تشکلهای یهودی ایرانی در اتاق کار خود تصویر مقامات سیاسی دولت اسرائیل را به دیوار زده بودند و یا در مراسمی که برگزار میکردند، به جای سرود ملی ایران، سرود ملی اسرائیل نواخته میشد و فیلمها و تصاویری از جنگهای اسرائیل پخش میکردند.
زمانی پا را از این هم فراتر گذاشتند و در مدارس و محافل یهودی ایران به جوانان و نوجوانان، فعالیتهای نظامی و امنیتی را آموزش میدادند.
در مجموع و طی چند دهه اوضاع چنان آشفته و آش بهقدری شور شد که مأموران اداری و امنیتی حکومت پهلوی به صراحت در گزارشهایشان نوشتند که صهیونیستها و اسرائیلیها در ایران «دولت در دولت» تشکیل دادهاند.
«دیو گر خود را سلیمان نام کرد
ملک برد و مملکت را رام کرد»