این روزها علیاکبر رائفیپور و علیرضا پناهیان از چهرههای نسبتاً مشهور و اثرگذار در بخشهایی از جامعهی ایران بهشمار میروند.
صرفنظر از نقد و ارزیابی اندیشه و عملکرد این دو و نقاط ضعف و قوتی که در این باره میتوان برشمرد، به نظر میرسد که میتوان و باید هشداری جدی دربارهی یک انحراف خطرناک در میان برخی هواداران این دو چهره مطرح کرد.
منظور از انحراف، نگاه آمیخته با اغراق و مطلقنگری برخی هواداران یا بهتر بگوییم مریدان این دو بزرگوار است که میتواند پیامدهای خطرناکی داشته باشد.
دربارهی رائفیپور، عدهای از هواداران او، ضمن رد هر نقد و انتقاد، بارها از تعابیری همچون:
استاد همهچیزدان
استاد همه فن حریف
کسی که به او الهام میشود
و مانند اینها استفاده کردهاند.
برخی هواداران پناهیان نیز از جمله در کانال پناهیان پلاس در ایتا از او با تعابیر:
دُرّ گرانبها
متفکر عمیق
تئوریسین و استراتژیست دقیق
و مانند آن یاد کردهاند.
ضمن اینکه به مناسبت گرامیداشت تولد علیرضا پناهیان، کلیپی حاوی تصایری از ایشان و قطعهای از حامد زمانی با شعری از سعدی منتشر کردهاند.
به راستی با کدام عقل و منطق میتوان این بیت سعدی را خطاب به پناهیان به کار برد:
گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی
چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید.
بدیهیست که ابراز علاقه و احساسات نسبت به دیگران محل نقد و ایراد نیست بلکه خروج از دایرهی عقل و منطق و افتادن در وادی و ورطهی افراط و اغراق و شخصپرستی بهویژه با رنگ و لعاب مذهبی میتواند زمینهی طرح هشدار و اخطار باشد.
هشدار نسبت به این انحراف ویرانگر که نکند به جای جوانان پرسشگر منطقی و اهل تحقیق، مریدانی متعصب و ناآگاه پرورش داده باشیم.