در اینکه فرهنگ شرق متفاوت از غرب است، تردید نیست. این را شایگان در کتاب آسیا در برابر غرب، مهرداد بهار در جستاری در فرهنگ ایران، جرج سارتن در سرگذشت علم و بسیاری دیگر گفته و شرح دادهاند.
در اینکه فرهنگ و تمدن، نخست از شرق برخاسته و غرب، نخستین خاستگاه علم و فرهنگ و تمدن نبوده تردید نیست. این را ویل دورانت، جان برنال، جرج سارتن و بزرگان و محققان دیگر گفتهاند.
در اینکه امروز اختلاف میان فرهنگ و تمدن شرق و غرب همچنان استمرار دارد و گاهی به رویارویی کشیده و زمانی به گفتگو انجامیده تردید نیست.
در مغربزمین، خردمندان و دانشمندان و فرهیختگانی که تاریخ را و سرگذشت شرق و غرب را خواندهاند و درکی عمیق از فرهنگ دارند، همچنان چشم به راه تعامل فرهنگی دیگری با شرق هستند و از جمله جرج سارتن به صراحت نوشته است که «بیتردید الهام دیگری از شرق خواهد رسید.»
اما در همان غرب، دیگرانی نیز هستند، مانند بوش و بولتون و ترامپ و نتانیاهو که نه درکی از فرهنگ دارند و نه باوری به تعامل فرهنگی با شرق و آنچه در نگاه آنان پررنگ است، نه فرهنگ که رنگ سیاه نفت است و رنگ سبز دلار و نیرنگ و جنگ برای رسیدن به این دو رنگ.
اینان ابایی ندارند که در این مسیر، مشرقزمین و غرب آسیا و فلسطین و لبنان و سوریه و عراق و ایران و افغانستان را به رنگ سرخ خون درآورند و به ویرانهای مبدل کنند و البته که همهی اینها را به کمک امپراتوری رسانهای خود و ریاکارانه و با لعاب دروغینی از حقوق بشر و آزادی و دمکراسی به خورد خلقالله بدهند.
«چون سلاح و جهل جمع آمد بههم
گشت فرعونی جهانسوز از ستم»