برداشت نخست
این نکته که در تمدن امروز غرب، توازن بین علم و عقل و اخلاق به هم خورده و این امر میتواند استمرار این تمدن را با مشکل مواجه کند، مورد اشاره و تأیید برخی صاحبنظران است، از جمله:
یک) رنه گِنون در کتاب «بحران دنیای متجدد»
دو) کنراد لورنتس در کتاب «هشت گناه بزرگ انسان متمدن»
سه) توینبی و ایکِدا در کتاب «برای قرن بیستویکم»
چهار) برونر در کتاب «زوال تمدن سوداگری»
پنج) مریدیث ثرینگ در کتاب «سرورانِ ماشینی یا بردگان انسان»
شش) نِیل پستمن در کتاب «تکنوپولی، تسلیم فرهنگ به تکنولوژی»
هفت) ویلی برانت در کتاب «انسان مسلح، انسان گرسنه»
هشت) محمدتقی جعفری در کتاب «بنبست امروز بشر»
نُه) احسان نراقی در کتاب «غربت غرب»
ده) هربرت مارکوزه در کتاب «انسان تکساحتی»
یازده) اشپنگلر در کتاب «انحطاط غرب»
برداشت دوم
دنیای غرب هجومی سنگین را علیه اسلام سازماندهی کرده است. این امر، تازگی ندارد و پیشینه و پشتوانهای تاریخی دارد. چنانکه گوستاو لوبون دهها سال پیش از این در کتاب تمدن اسلام و عرب(صفحهی ۶۲۳) گفته است که «تعصب و عناد موروثی اروپا نسبت به اسلام هنوز باقیست.»
برداشت سوم
هجوم غرب علیه اسلام و قرآن از موضع قدرتِ فکری و فرهنگی نیست بلکه از سر ضعف و ناشی از ترس و نگرانیست. دکتر علی شریعتی (در کتاب اسلامشناسی، جلد دو ص ۶۴) به نمونهای قابل تأمل اشاره کرده است:
«وقتی دیدم نظام نیرومند و فرهنگ و تاریخ و ملت نیرومندی چون فرانسه و مردم فرانسه انتشار مجلهای افریقایی را نمیتوانند تحمل کنند و میهراسند، فهمیدم که افریقا و شرق و جامعهی اسلامی در حالت تهاجم قرار گرفته و تمدن بزرگ غرب به حالت تدافع افتاده است.»
یک اعتراف
حجم عظیم وظایفی که در عرصهی تبیین بر دوش داریم و به هر علت و دلیل و بهانه به آن عمل نکردهایم و بر زمین مانده جای نگرانی و شرمساری دارد.