روز ۲۵ اردیبهشت بهمناسبت بزرگداشت زبان و ادب فارسی و حکیم ابوالقاسم فردوسی، آقای حداد عادل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در تلویزیون حاضر شد و در گفتگو با مجری، نکاتی را مطرح کرد.
در این باره چند نکته را عرض میکنم.
یک) از مضمون و لحن کلام مجری چنین برمیآمد که دربارهی فردوسی و شاهنامه تقریباً چیزی نمیداند.
دو) بهتر است آقای حداد عادل مشاور رسانهای داشته باشد یا برای فرهنگستان یک سخنگو انتخاب کنند که هم با محتوای کار فرهنگستان آشنا باشد و هم بتواند مطابق ادبیات و ذائقهی روز، گزارش کار بدهد و دفاع کند. در عصر رقابت و نبرد رسانهها و روایتها، حتی بهترین عملکرد نیز بدون ارائه و عرضهای جذاب، به چشم نخواهد آمد.
سه) موضوع سخن، زبان و ادبیات فارسی و بزرگداشت فردوسی بود و در عین حال در همین برنامه دو بیت از بیتهای الحاقی که از فردوسی نیست اما به اشعار او افزوده شده، خوانده شد. این، یعنی حرمت امامزاده را متولی هم نگه نمیدارد.
بیت الحاقی به سخن ساده یعنی جعلی. یعنی بیتی که از فردوسی نیست اما به او نسبت داده شده. مانند این دو بیت:
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
ضمن اینکه مجری و مهمان، هر دو، در مواردی غلطگویی هم داشتند. از جمله استفاده از فعل «هست» بهجای «است»
چهار) آقای حداد عادل در پاسخ به این پرسش که چرا حساسیتی که نسبت به واژههای انگلیسی دارید، دربارهی کلمات عربی ندارید؟ پاسخ داد که از ناحیهی زبان عربی خطری زبان فارسی را تهدید نمیکند.
گمان میکنم این پاسخ و این دفاع چندان موجه و منطقی نیست. سخن بر سر این نیست که خطر از چه ناحیهای زبان فارسی را تهدید میکند، بلکه بحث در این باره است که آقای حداد عادل بهعنوان مسئول فرهنگستان زبان فارسی وظیفه دارد این احساس را در مخاطب خود ایجاد و تقویت کند که در انجام مسئولیت پاسداشت زبان فارسی، نگاهی جامع، بیطرف و عمیق دارد. هرگاه چنین احساسی در مخاطب وجود نداشته یا کمرنگ باشد، استدلال و توضیحات ایشان چندان مورد توجه قرار نخواهد گرفت.
پنج) در توضیح روابط دو زبان فارسی و عربی، آقای حداد عادل میتوانست خیلی زیباتر، موثرتر و دقیقتر سخن بگوید. یک اشتباه فاحش ایشان این بود که ارتباط فارسی و عربی را به دورهی پس از اسلام محدود کرد.
میتوانست به آثار ارزشمند دکتر آذرنوش اشاره کند که بهطور تخصصی و علمی و با جزئیات، روابط تاریخی دو زبان فارسی و عربی را در دورههای پیش و پس از اسلام شرح داده است.(از جمله کتاب راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی)
میتوانست بگوید روابط فرهنگ و تمدنهای ایران و بینالنهرین(از جمله روابط زبانهای فارسی و آرامی و سُریانی و عربی) دیرین است و کهن. نمونهی برجستهی آن، منشور کورش است، به خط و زبان بابِلی و نمونهی دیگر کاربرد واژههای فراوان غیرفارسی در دورهی باستان، از جمله کلمهی ملک بهجای شاه در برخی کتیبههای ساسانی.
شش) آقای حداد عادل با توجه به جایگاه خود میتوانست از صداوسیما بپرسد که در شناساندن شاهنامه و فردوسی و زبان و ادب فارسی با استفاده از ابزار هنر و فیلم و صوت و تصویر چه کارنامهای دارد و آیا در معرفی شخصیتها و قهرمانان شاهنامه موفقیت بیشتری داشته یا در تبلیغ جومونگ و یانگوم؟
هفت) نکتهی تأسفبار آنجا بود که مجری تلاش کرد تهیدستیِ خود را دربارهی فردوسی و شاهنامه، ناشیانه با خرج کردن و مایه گذاشتن از جایگاه رهبری جبران کند.