وقتی میگوییم تاریخ همین زندگیست، نه شعار میدهیم و نه با کلمات بازی میکنیم.
تاریخ را که بخوانیم، درکی عمیق از آنچه این روزها روی میدهد خواهیم داشت و گرفتار هیجان و اسیر شایعه نخواهیم شد و فریب جنگ روانی و عوامفریبیهای رسانهای را نخواهیم خورد.
آنچه در بامداد ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ روی داد، برگی دیگر از تاریخ پرفراز و نشیب رویارویی قدرتهای متکی بر پول و دروغ و تفنگ با ملت و فرهنگ و تمدنی اصیل و ریشهدار به نام ایران است.
بخشی از این رویارویی، ناشی از حرص و طمع دیرین و بیپایان این قدرتها برای حضور و تسلط بر منطقهای بسیار مهم و گرانبهاست که کشور ایران در قلب آن قرار دارد.
روزگاری شاهان و سرداران صفویه در برابر آنها ایستادند و هزینه دادند تا خلیج فارس و بندرعباس از اشغال پرتغالیها آزاد شود و روزگاری قاجار و پهلوی در برابر آنها کوتاه آمدند و علاوه بر هزینهی بسیار، قفقاز و افغانستان و بحرین را هم از دست دادند.
آنچه این روزها اهمیت فراوان دارد و ضرورت بسیار، گذشتن از لایههای سطحی ماجرا و فهم عمیق لایههای پیچیده و پنهان آن است.
انرژی هستهای، حقوق بشر، تروریسم، حماس، حزبالله و مباحثی از این دست، سطح ظاهری و آشکار ماجراست.
اینها باشد یا نباشد، این قدرتهای زیادهخواه برای حضور و تسلط بر منابع و منافع این منطقه بهانههای دیگری خواهند یافت و برای گسترش سلطهی خویش، بیش و پیش از تفنگ، بر دروغ و فریب تکیه خواهند کرد و این روزها به لطف رسانههای نو و فراگیر و سطحینگری بسیاری افراد، توان و امکان آنها برای عوامفریبی صدچندان شده است.
اما خطای بزرگ آنها در این است که این ملت و این فرهنگ و این تمدن را چنانکه باید و شاید، نشناختهاند.
ملتی که در افسانهها و اسطورهها و تاریخ خود هزاران سردار و قهرمان و مدیر و دانشمند دارد،
ملتی که غدیر و کربلا و شاهنامه و مثنوی دارد
و ملتی که کورش و سورنا و امیرکبیر و باکری و سلیمانی دارد،
بسیار بزرگتر از آن است که در فهم حقیر و درک علیل انسانهای بیریشه و بیهویتی همچون ترامپ و نتانیاهو بگنجد.
امروز صرفنظر از هر گرایش و اعتقاد و موضع سیاسی باید به این نکتهی ظریف و عمیق توجه کنیم که بخواهیم یا نخواهیم در میانهی یک جنگ تمدنی و تحمیلی پیچیده و چندلایه قرار داریم.
جنگی که شرط پیروزی در آن، همراهی همگان بر سر حفظ و دفاع از ایران است.