آنچه روشن است اینکه مطالعهی کاربردی تاریخ، جایگاه قابل توجه و اثرگذاری در جامعه ندارد. وقتی میگوییم جامعه، بخشهای گوناگون از مردم کوچه و بازار تا مدرسه و دانشگاه و نخبگان و حکومت را در بر میگیرد.
در تحلیل زمینهها و عوامل این نقیصهی زیانبار میتوان به موارد گوناگون اشاره کرد. یکی از آنها نقش نویسندگان، پژوهشگران، معلمان و اساتید تاریخ است.
گمان من آن است که هرگاه اغلب فعالان عرصهی تحقیق و تألیف و تدریس تاریخ، نگاهی کاربردی به این علم داشتند و آن را منحصر به محفوظات کمارزش و کلاس درس و قفسهی کتابخانهها و چند مقاله و پایاننامه و برخی محافل محدود نمیکردند، مشکلات این روزهای ما بسیار کمتر بود.
نگاه ما به تاریخ اگر کاربردی بود،
کتابهای تاریخ در مدارس و دانشگاه اینقدر ضعیف، کممایه، کمجاذبه و بیخاصیت نبود و دانشآموز در پایان دوازده سال، دستکم دوازده نکتهی کاربردی از تاریخ آموخته بود.
نگاه ما به تاریخ اگر کاربردی بود،
معلم و پژوهشگر تاریخ بر سر مدیر و شهردار فریاد میکشید که مسیل را نمیتوان و نباید خیابان و جاده کرد و فاجعه آفرید.
و بر سر مسئولان فریاد میزد که مواظب گل به خودی برخی مدیران باشید که از صد دشمن بیرونی خطرناکتر است. خاطرات اعتمادالسلطنه، دورهی ناصرالدینشاه قاجار:
«عجب اين است كه قبل از آنكه بهحكم پادشاه، نايبالسلطنه در اصلاح نان و گوشت بكوشد، اين هر دو جنس ارزانتر و فراوانتر بود و حالا كمياب است.»(اعتمادالسلطنه،1352: 934)
نگاه ما به تاریخ اگر کاربردی بود،
به برنامهریزان و مسئولان میگفت که ترکیب نابرابری و محرومیت و ناکارآمدی و انباشته شدن خشم و نارضایتی، سیلی است ویرانگر و آتشی سوزان که خشک و تر را با هم میسوزاند.
و به مسئولان صداوسیما میگفت این ره که تو میروی به ترکستان است !
نگاه ما به تاریخ اگر کاربردی بود،
به قشرها و بخشهای گوناگون جامعه میگفت برای پیشرفت باید اصلاح را از خودت آغاز کنی و صد حکومت هم عوض شود، بدون اصلاح و مسئولیتپذیری فردی، مشکلی حل نخواهد شد.
و به پزشکان و مهندسان و فعالان فضای مجازی و هنرمندان و دیگران میگفت که پیامد ورود به تحلیلهای تاریخی بدون تسلط بر روش و علم تاریخ و درآمیختن تحلیل تاریخی با احساسات و مواضع، نسلکشی فکری و فرهنگی است.
نگاه ما به تاریخ اگر کاربردی بود،
به کوچک و بزرگ میگفت که تلاش و برنامهریزی دشمن خارجی، واقعیت است و توهّم نیست.
و به من و تو و دیگران و همهی آنها که دل در گرو این سرزمین دارند، میگفت برای ساختن، باید مسئولیتپذیر بود و هزینه داد و یک گام برداشت و با نگاه همه یا هیچ و ناامیدی و تخیل و به امید این و آن نشستن، کاری از پیش نخواهد رفت.
نگاه ما به تاریخ اگر کاربردی بود،
رنجها و اشکها و بغضها و خشمهای ما اینقدر تکرار نمیشد.
مقصر این ماجرا منم !
که تاریخ را خواندهام اما روایت اشکها و لبخندهای هزاران ساله را از دیگران دریغ کردهام و نگفتهام.
اعتراف میکنم که اشتباه کردهام، اصلاح میکنم:
تاریخ، حکایت و قصه و افسانه نیست،
تاریخ، روایت تلخ و شیرین و درس زندگی است.