نکاتی که در ادامه دربارهی برخی ویژگیها و عملکردهای موسسهی مصاف مینویسم یک هشدار است که بر پایهی نشانههایی نگرانکننده مطرح شده است.
اگر بنده در اشتباهم لطفاً عالمان بزرگوار و دوستان گرامی راهنمایی کنند. قصد نداشتم به این صراحت در این باره بنویسم، خودشان باعث شدند.
یک) از منابع اصلی، که مراجعه به آنها در تخصص صاحبنظران و حدیثشناسان است، حدیت نقل میکنند در حالی که نمیدانند حدیث با کدام ح نوشته میشود و وقتی توضیح میدهی یا میپرسی، چنان پاسخهای بیربط و عجیب و غریب میدهند که انسان درمیماند اینها واقعاً تا این حد نادانند یا خود را به نادانی زدهاند.
دو) ادعای تکراری و کلیشهای آنها دربارهی اینکه از کارشناسان و عالمان حوزه و دانشگاه در موسسهی خود بهره میگیرند، دستکم در حوزههای تاریخ و حدیث، بیش از یک دروغ و فریب چیزی نیست.
سه) وقتی کسی از آنها انتقاد میکند، شگرد رسانهای و جنگ روانی آنها این است که بهسرعت او را دعوت به مناظره میکنند و این ادعا را با اعتماد به نفسی دروغین مطرح میکنند که بتوانند منتقد خود را مرعوب کنند. در حالی که الفبای گفتگو و مناظره را هم نمیدانند. علم و تخصصی ندارند که بر پایهی آن بخواهند مناظره کنند. شبیه کسی که گواهینامهی رانندگی نداشت اما رجز میخواند و دیگران را به مسابقهی رانندگی دعوت میکرد.
چهار) ذهن هواداران و مخاطبان خود را به گونهای جهتدهی میکنند که خارج از چارچوب و روش علمی و منطقیست و تلاش میکنند از آنها مریدانی متعصب و با موضع مشخص بدون اندیشه و مطالعه تربیت کنند.
پنج) بدون مطالعه و دانش وارد هر بحثی میشوند از اقتصاد و سیاست و مذهب تا خشکسالی و تاریخ و مانند آن. ادعای آنها فاصلهای وحشتناک با علمشان دارد. اعتقادی به تخصص ندارند و از هر دری سخن میگویند و تمام وجودشان را توهّم دانایی فراگرفته است.
شش) تلاش میکنند در اطراف مراد و «استاد» !! خود فضایی آمیخته با اغراق و بزرگنمایی ایجاد کنند که جوانان پاکدل مرعوب این فضا شوند و جرأت طرح پرسش نداشته باشند.
هفت) چون علم و تخصص ندارند و ادعا دارند، خواسته یا ناخواسته کارکردهای سلبی و تخریبی آنها افزایش مییابد. نقطهی خطرناک ماجرا آنجاست که این جهل روزافزون با پوششی از شعارهای دینی مبدل به یک جهل مقدس میشود.
هشت) تجربهی تاریخ معاصر به روشنی این هشدار جدی را تأیید میکند که گروهها و فرقههایی همچون سازمان مجاهدین خلق(منافقین) و فرقان، در برخی موارد، نقاط اشتراکی با آنچه در اینجا بیان شد، دارند.
نُه) خواهش عاجزانهی بنده از جوانان پاکنیتی که به هر دلیل و علت ارتباطی با این موسسه دارند، این است که یک بار با شجاعت و صراحت از آنها بخواهید عالمان دانشگاهی و حوزوی را که با موسسه همکاری میکنند، معرفی کنند. یا دستکم از عالمان حوزه و دانشگاه بخواهند که برخی اندیشهها و کارکردهای این موسسه را منصفانه نقد و ارزیابی کنند.
این کوچکترین گامیست که میتوان و باید برای حفظ سلامت روحی و فکری و اعتقادی جوانان و جامعه و پیشگیری از فجایع بعدی برداشت.