بر پایهی برخی مطالعات و آثار پژوهشگران، میتوان از یک زاویه، نمایی کلی از سه دوره را در تغییر و تحولات نوروز باستانی ترسیم کرد.
دورهی نخست)
برداشت و باور غالب دربارهی نوروز، توجه به اموات و مردگان بوده است. با این توضیح که چنین تصور میشد ارواح مردگان در نوروز به نزد بازماندگان و بستگان میآیند و درخواست دعا و خیرات میکنند.
دورهی دوم)
بهمرور زمان، نوروز نقش و کارکردی دیگر نیز پیدا میکند و تبدیل به نمادی از روابط میان حکومت و بخشهایی از جامعه میشود. به این صورت که همزمان با نوروز، کسانی از میان مردم به حضور حاکم و پادشاه وقت میرسند و هدایای خود را تقدیم میکنند.
دورهی سوم)
رسم و سنت حضور در دربار حاکمان و تقدیم هدیه به آنان، بهتدریج و با گذشت قرنهای طولانی، رنگ میبازد و نوروز مبدل به جشنی فراگیر و همگانی میشود.
این تقسیمبندی بر پایهی یک خطکشی و مرزبندی دقیق و شفاف و بدون همپوشانی انجام نشده بلکه برداشت و نمایی کلی از روند تغییر و تحولات هزاران سالهی نوروز را در جامعه و فرهنگ و تمدن ایران نشان میدهد که ضمن آن، وجه غالب نوروز در سه چهرهی (۱) عید مردگان، (۲) عید حاکمان و (۳) عید مردمان بروز و ظهور یافته است.