ویرگول
ورودثبت نام
کورش هادیان
کورش هادیان
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

هیجده آبان، بزرگداشت اقبال لاهوری


هیجده آبان، روز بزرگداشت محمد اقبال لاهوری، شاعر و اندیشمند برجسته‌ی جهان اسلام است.

نگاهی گذرا به برخی اشعار اقبال، دربردارنده‌ی نکاتی قابل گویا و قابل تأمل است.


نگاه اقبال فراتر از قومیت و نژاد و زبان و جغرافیاست:

هندی و چینی سفال جام ماست

رومی و شامی گِل اندام ماست

از حجاز و چین و ایرانیم ما

شبنم یک صبح خندانیم ما


اقبال شیفته‌ی فرهنگ و تمدن ایران و اسلام است:

مرا بنگر که در هندوستان دیگر نمی‌بینی

برهمن‌زاده‌ای دردآشنای روم و تبریز است


با وجود آشنایی با برخی زبان‌های شرقی و غربی، علاقه‌ی فراوانی به زبان فارسی دارد:

گرچه هندی در عذوبت شکر است

طرز گفتار دری شیرین‌تر است


معتقد است توان‌مندی‌های قابل توجهی در درون جامعه و فرهنگ و تمدن مسلمانان وجود دارد:

تا نگاهی افکنی بر روی خویش

می‌شوی زنجیری گیسوی خویش


به فرد و جامعه‌ی مسلمان و شرقی توصیه می‌کند که خود را و میراث تاریخی و فرهنگی و ظرفیت‌های خود را بشناسد، معرفی کند و به کار بگیرد:

گرم‌رو در جستجوی سرمه‌ای

واقف از چشم سیاه خود نه‌ای


و از این‌که خود را نبیند و نشناسد و به امید دیگران باشد و خود را پایین‌تر از دیگران ببیند، انتقاد می‌کند و آن را مانع شکوفایی استعدادها می‌داند:

بیم چون بند است اندر پای ما

ور نه صد سیل است در دریای ما

مثل نی خود را ز خود کردی تهی

بر نوای دیگران دل می‌نهی

ای گدای ریزه‌ای از خوان غیر

جنس خود می‌جویی از دکان غیر


رفتار مسلمانان و دوری آن‌ها از اصول و مبانی اصیل و سازنده‌ی اسلام را مورد انتقاد قرار می‌دهد:

کعبه آباد است از اصنام ما

خنده‌زن کفر است بر اسلام ما


خودناشناسی و نداشتن هدف و آرمان را مشکل مشرق‌زمین می‌داند:

خاور که آسمان به کمند خیال اوست

از خویشتن گسسته و بی سوز آرزوست


معتقد است مشکلات مسلمانان ناشی از رویگردانی و عمل نکردن به آموزه‌های اسلام و پیامبر اکرم است:

تا شعار مصطفی از دست رفت

قوم را رمز بقا از دست رفت


اقبال تحصیل‌کرده‌ی غرب است. با این حال نگاه او به تمدن غرب همراه با واقع‌نگری و آسیب‌شناسی‌ست. علم و فرهنگ و اندیشه‌ی غرب را کامل نمی‌داند:

قدح خردفروزی که فرنگ داد ما را

همه آفتاب لیکن اثر سحر ندارد


گذشته از این، فرهنگ و تمدن غرب را درگیر و دچار مشکلات و بحران‌های جدی می‌داند:

بیا که ساز فرنگ از نوا درافتاده است

درون سینه‌ی او نغمه نیست، فریاد است


مشرق‌زمین و مسلمانان را به عرضه و ارائه‌ی سخنی نو و الگویی جایگزین فرامی‌خواند:

اگر در دل جهانی تازه‌ای داری برون آور

که افرنگ از جراحت‌های پنهان بسمل افتاده است.


اقبال به آینده امیدوار است و امید می‌دهد:

مهر و مه روشن ز تاب ما هنوز

برق‌ها دارد سحاب ما هنوز


می‌رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند

دیده‌ام از روزن دیوار زندان شما


با موج درآویز

نقش دگر انگیز

تابنده گهر خیز


هیجده آباناقبال لاهوریتمدن ایران و اسلامتمدن غرب
پژوهشگر، مدرس، دکترای تاریخ ایران ، کانال من در ایتا https://eitaa.com/roozgaran
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید