ایدهای وجود دارد که در بسیاری از کشورها درست در ضمیر ناخودآگاه پنهان میشود و راهنمایی میکند که مردم چه چیزی را برای شهرها خوب بدانند. ایده این است که جادهها و خیابانها مانند سیستم گردش خون یک فرد عمل میکنند، و این مهم است که به ایجاد «شریانهای» ترافیکی گستردهتر و وسیعترادامه دهیم تا جریان آزاد این ترافیک فعال شود. احساس میشود ترافیک های روان نشان دهنده یک شهر قوی است و ازدحام باید با حرکت مجدد ترافیک موجود برطرف شود.
پس فرض میکنیم که آلودگی هوا، سر و صداها، ببیماریهای غیرواگیر، تصادفات، اتلاف (انرژی، زمان، منابع مالی ) و همهی آن جادهها، بهایی هستند که برای داشتن یک شهر پر رونق باید پرداخت، که ترافیک «رگ حیات» یک شهر است.
جریان خون یک فرد حامل گلبولهای قرمز است. حرکت خون ممکن است بخشی از سیستم باشد، اما کار واقعی گلبولهای قرمز حمل اکسیژن بین ریهها و مویرگها است. این تبادل اکسیژن است که مهم است، نه حرکت به خودی خود. شریانها (و سیاهرگها) فقط مکانیسمی برای انتقال خون از یک مجموعه مویرگهای کوچک به مجموعه دیگر هستند تا بتواند کارهای مهمی را که باید انجام دهد، پس از رسیدن به آنجا انجام دهد.
تشبیه جریان خون می تواند در فکر کردن به یک شهر مفید باشد، جایی که مردم آن مشابه سلول های خونی هستند. جایی که آنچه اهمیت دارد تماس و ارتباطی است که می تواند بین این افراد و شهر (که از افراد بیشتری تشکیل شده است) برقرار شود.
بنابراین حرکت وسایل نقلیه مهم نیست بلکه مهم حرکت مردم است. و به عبارت دقیق تر، حتی حرکت افراد مهم نیست، در واقع تبادل بین مردم (عقاید، گفتگو، احساسات، پول، کالاها و ...) است که در هر دو انتهای حرکت اتفاق میافتد و مهم است.
اما در واقع حتی این به آن اندازهای که میخواهیم دقیق نیست. این تفکر فرض می کند که مبادله فقط در هر دو انتهای سفر صورت می گیرد. البته اگر شما در حال رانندگی با یک خودروی تک سرنشین هستید، این درست است. اما هر بازدید کننده از شهری مناسب برای پیادهروی و دوچرخه سواری، یا هر مسافری در اتوبوس و مترو، متوجه خواهد شد که همه انواع تبادلات انسانی میتواند به راحتی در حین حرکت انجام شود. البته این بدان معنا نیست که شخصی که رانندگی میکند تأثیری بر شهر ندارد کاملاً برعکس است، تأثیرات قدرتمند هستند. فقط این همان نوع تبادل بین انسانی نیست که ما در اینجا به آن میپردازیم.
ارتباط انسانی بین افرادی که از کنار یکدیگر عبور میکنند اتفاق میافتد. این کلمه (به طور کلی) به زبان نمیآید اما در عوض خود را در رقص ظریف عابرین پیاده در شهر نشان میدهد. کوچکترین و ریزترین علائم به شخص دیگری مبنی بر اینکه قصد دارد به راست یا چپ راه برود وجود دارد. کوچکترین مکثی که به دیگری اجازه عبور از جلو را بدهد. فقط چند سانتی متر به یک طرف ایستاده و فضای خصوصی طرف دیگر را تشخیص میدهد.
این ارتباط، محدود به افرادی که در حال پیادهروی هستند یا در اتوبوس، مترو و... نیست. علاوه بر این، رفت و آمد با دوچرخه شامل تماس با دیگران و یک ارتباط بسیار آرام است. اما اگر قرار باشد این ارتباط به زبان گفتاری بیان شود، این اثر یک گفتگوی مداوم خواهد بود.
کوچکترین تکان دادن سر یا خم شدن خفیف به جلو، یا مکث کوتاه در پدال زدن، مذاکرات ثابت و حیاتی را بیان می کند. "لطفا" "با تشکر!" "بعد از تو" "ببخشید، اول من!"
این یک شهر سالم است، شهری که در آن تبادل انسان با سر و صدا و دیوارهای فلزی خفه نمی شود و روش حمل و نقل من مانع تبادل انسانی دیگران نمی شود.
حال اگر فشار خون بالا را مشابه تراکم ترافیک بدانیم چه؟ به خونی فکر کنید که در حال تقلا برای عبور از بدن است. راه حل این کار چیست؟ آیا ما سعی می کنیم این مشکل را با پیوند عروق و وریدهای بزرگتر به بدن کسی حل کنیم؟ من پزشک نیستم، اما نمیتوانم تصور کنم که این کمک کند. ممکن است بتوانیم خون را در برخی از قسمتهای سیستم راحتتر حرکت دهیم، اما نکته را از دست میدهیم. فشار خون بالا با تلاش برای دور زدن تدریجی شریان حل نمیشود، این مشکل کل سیستم است. راه حل باید برای کل سیستم باشد.
اگر سلولهای خونی خود را به نحوی وفق دادهایم تا در بستههای بزرگ پیچیده شده (مقایسه با ماشین) حرکت کنند، به این معنی که آنها نمیتوانستند وارد مویرگها شوند، در این صورت نه تنها با جایگزین کردن مویرگها با شریان ها مشکل حل نمیشود بلکه باعث مرگ شخص می شود.
با بازگشت به ایده ما مبنی بر اینکه انسان، ارتباطات، زندگی و شهر به شدت مرتبط هستند، این موضوع در مورد راه حلهای حرفهای حمل و نقل به ما چه میگوید؟
برای سلامت یک شهر، ما باید مردم را به حرکت مؤثر و کارآمد ترغیب کنیم و همچنین کالاها، اما نه به قیمت از بین بردن شهر در این فرآیند. این زندگی شهری است که مهم است، که توسط جنبش فعال میشود، نه خود حرکت.
وسایل نقلیه بزرگ (من خودروهای شخصی را در این دسته قرار میدهم )ممکن است برای حمل و نقل طولانی مدت در سیستم های شریان مانند مفید باشند، اما سلامت شهر در چیزهای کوچک سنجیده میشود، افرادی که (بسیاری) چیزها را با دست حمل میکنند، سر و صدای مردم که با یکدیگر صحبت میکنند، حتی تک تک افرادی که سر راه همدیگر قرار میگیرند…
و در اینجا ما به دنبال جریان آزاد نیستیم، بلکه به دنبال چیزی ارزشمندتر هستیم. معیارهای شادابی زندگی شهری ما را نمیتوان با نگاه کردن به میزان ترافیکی که در حال حرکت هست پیدا کرد. نشاط فقط در جاهایی قابل تشخیص است که افراد ساکن باشند یا به آرامی حرکت کنند یا دور هم جمع شده باشند.