حضور تو، امید است، برای قلب غبار گرفته ی من.
حضور تو، انعکاس احساسات بی آلایش است، برای ذهن مشوش من.
حضور تو، بازتاب زیبایست، برای لحظات سرد و خاکستری من.
حضور تو، بودن است، برای من.
اما افسوس که هنوز، در این لحظات خاکستری، قلبم مدفون مشتی غبار است و ذهنم مشوش تر از همیشه...
گویی که حضور من، گره خورده در حضور تو...