چالش خرداد ماه طاقچه، معرفی کتابی تو ژانر وحشت یا ترسناک هست. حقیقتا من بعد از سالهای نوجوانی که قصههای سرزمین اشباح دارن شان رو خونده بودم، تجربه خوندن کتاب تو این سبک رو نداشتم (بگذریم که سرزمین اشباح هم چندان ترسناک نبود!). کلا هم علاقهای به کتابهای سبک فانتزی ندارم، اینه که تصمیم گرفتم برم سراغ کتابی که فانتزی نباشه و منشا ترس در اون زاده تخیل نباشه. علاوه بر اینها ایرانی بودن کتاب برام یه گزینه اولویتدار دیگه بود که میخواستم یه کتاب با فضای آشنا با زندگی عادی و روزمره بخونم ببینم میترسم یانه ?
چون کاملا صادقانه بیشتر خندهام میگیره و ترسناک نیست برام، مخصوصا اینطور کتابها که سعی میکنم برای خودم داستانپردازی نکنم و ذهنم رو درگیر داستان نکنم.
خلاصه اینکه کتاب «عمارت سوخته» رو انتخاب کردم. نویسنده این کتاب مرضیه کاظمی هست که انتشارات طلایه هم به چاپ رسونده کتاب رو.
داستان اینطوری شروع میشه که یه آقا پسری به اسم آرش میخواد بره روستا پیش مادربزرگ بیمارش که هم مواظبش باشه هم برای کنکور خودش تو آرامش درس بخونه! اما خب رفتن به روستا همانا و دیدن یه عمارت متروکه همانا و ... (دیگه فکر کنم اینجا یه چیزهایی قابل حدس باشه) اینجای داستان من رو یاد فیلم خوابگاه دختران انداخت؛ دیدیدش راستی؟!
فضاسازی داستان نه خیلی عالی اما خب تاحدی قابل قبول بود. داستان باگ (بیشتر به معنای سوتی!) نداشت و شسته رفته و خلاصه فضا پیش میرفت (غیر از اون جاهایی که همش از خودت میپرسی مثلا این بچه رفته اونجا درس بخونه؟!)
یکی دو جای داستان به نظرم کاملا سریع و الکی از موضوع رد شد و میتونست بهتر و ترسناکتر بپردازه به موقعیت (جهت تقلب مثلا اونجایی که آرش با دو نفر دیگه میرن روی خونه بالای تپهها!).
شاید به نظر بیاد که سوژه کلی کلیشه و تکراریه (که البته هست؛ حتی برای منی که کلا دو تا دونه فیلم و کتاب ژانر وحشت دیدم تو عمرم!) اما خب در نهایت تهش اینطوری نشد که بگم چرا خوندمش اصلا، در حد یه بار خوندن به تجربهاش میارزید و امتیاز من به این کتاب 3 از 5 هست.
اگر یه روز بعدازظهر خواستید یکم هیجان تجربه کنید و تو مترو وقت داشتید، این کتاب 180 صفحهای رو از طاقچه بخونید:
(فقط من که داشتم یه صحنه حساس رو میخوندم و با یه صدای کوچیک تو بی آر تی از جا پریدم و مردم کلی بهم خندیدن ?)