labibi
labibi
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

قدرت همدلی در تیم سازی

برنامه‌های کوهنوردی همیشه برای من پر از یادگیری بوده و اینبار توجهم خیلی زیاد به تیمی جلب شد که در برنامه‌ی اخیر (ترکینگ تا بیس کمپ آناپورنا) مسئولیت راهنمایی ما رو به عهده داشتند. با توجه به نوع برنامه با وجود اینکه ما فقط 10 نفر بودیم یک تیم محلی 7 نفره همراه ما شدند. این تیم از یک Guid، یک Assistant و 5 نفر Porter تشکیل شده بود. (اینکه چرا در این منطقه از پورتر ها برای حمل بار کمک گرفته می‌شه خودش یک تحلیل جداگانه‌ای داره که مقصود من از این نوشته نیست.)


روابط این تیم محلی 7 نفره‌ی نپالی هم بین خودشون و هم با ما خیلی برای من یادگیری داشت و سعی می‌کردم بفهممش و تحلیلش کنم.

و نکته‌ای که می‌خوام بهش اشاره کنم اینه: به نظر می‌رسید اعضای این تیم از نظر ماهیت، پرستیژ و حتی درآمدی خیلی باهم تفاوت دارند. به طور مثال سرپرست تیم کاملا به زبان انگلیسی مسلط بود، کل مسئولیت راهبری، تصمیم‌گیری‌ها، هماهنگی با لژهای بین راهی و ... رو به عهده داشت یا دستیارش در تمام مسیر مسئولیت راه پیدا کردن رو داشت اما پورترها صرفا بارها رو حمل می‌کردند و در صحبت کردن هم مهارتی نداشتند.

اما از نوع برخوردها، شوخی‌هایی که نصفه نیمه می‌فهمیدیمشون، غذا خوردن‌هاشون باهمدیگه و حتی ترکیب اتاق‌هاشون در زمان استراحت می‌شد فهمید به جایگاهی که دارن حساس نیستن، خیلی توی ارتباط گرفتن با هم راحتن، سلسه مراتب تاثیری روشون نداره و خلاصه و دارن تیم بودن رو تجربه می‌کنن. (اینو در نظر بگیرید که لزوما این گروه همیشه با هم کار نمی‌کردن و با توجه به تعدد برنامه‌های همزمان در هر برنامه ممکنه بود ترکیب تیم‌ها کاملا متفاوت بشه)

تا اینکه پیرو گفتگوها و کنکاش‌ها متوجه‌ یک ساختار در سازماندهی تیم شدم. و این یافته این بود که هر کسی که وارد این مسیر شغلی می‌شه طبق فرایند تعریف شده‌ای باید از پورتر بودن شروع کنه! یعنی همین دستیار ما هم 3 سال قبلی پورتر بوده و حتی راهنما که خیلی ادم حرفه‌ایی به نظر می‌رسید 2 سال پورتر و 2 سال دستیار بوده! البته نه به معنی اینکه همه‌ی پورترها این مسیر رشد رو طی می‌کنن اما برعکسش صادقه.

این موضوع برای من در یک کلمه مهمترین عاملی بود که همدلی ایجاد کرده بود.

حالا این سوال باقیه، اگر فرصت و امکان طراحی همچین مسیر حرفه‌ای در تیم ما وجود نداره چی می‌تونه جبرانش کنه؟ یادمه مدیرعامل سنتی یک بیزینس خانوادگی همیشه اصرارداشت که اگر پسرم یک روز بخواد جای منو بگیره باید حتما از جارو زدن کف کارخونه شروع کنه. این تفکر خیلی وقتا به عنوان یک راه‌حل تو ذهن آدما هست شاید چون فهمیدنش سخت هم نیست.

حالا سوال اینه چه چیزی به اندازه‌ی ایجاد تجربه‌ی مشترک می‌تونه همدلی ایجاد کنه؟ چیزی که شعاری نباشه و واقعیت داشته باشه...

زبان انگلیسیمسیر رشدمسیر شغلیتیم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید