عنوان نوشتهام، کتابیست از غادة السمان نویسنده و شاعر اهل سوریه که در سال 1942 در دمشق زاده شد و خیلی زود متوجه شد که قلم گیرا و روح پرتلاطمی دارد. دوران زندگی غادة مصادف با وقایع و جنگهای فراوانی در کشورهای عربی بود. از فلسطین تا لبنان و مصر و زادگاهش سوریه... او در انگلستان و در رشته ادبیات انگلیسی تحصیل کرد و به زودی با عنوان روزنامه نگار و نویسنده مشغول به کار شد و به انتشار داستانهایش پرداخت. وقتی مصر و سوریه و لبنان در جنگ شش روزه از اسرائیل شکست خوردند و سوریه به ناچار کنترل بلندیهای جولان را به اسرائیل سپرد، غادة به شدت متاثر شد و اقدام به انتشار مقالاتی کرد. در سال 1974 رمان کوتاه «بیروت 75» را منتشر کرد که در آن نسبت به بروز جنگ داخلی در لبنان هشدار داده بود. بیروت 75 قصه آدمهایی است که هرکدام به امید رویای آزادی و آرامش پا به بیروت که عروس خاورمیانه بود میگذارند و با سرنوشتی پنجه در پنجه میشوند که انتظارش را ندارند. او در سال 1976 یعنی یکسال پس از آغاز جنگهای داخلی لبنان -که 15 سال به طول انجامید و بسیاری از مردم آواره و بسیاری کشته شدند- رمان بلند «کوابیس بیروت» یا همان کابوسهای بیروت را منتشر کرد.
کابوسهای بیروت مجموعهای از نزدیک به 200 کابوس است که از آغاز جنگ داخلی شروع میشود و میانههای آن به پایان میرسد. پایان؟ البته شاید بهتر است بگوییم هیچگاه به پایان نمیرسد. در این کابوسها، ناگهان پردههای نمایش از صحنه بیروت کنار میرود و بیروت بزک شده در باتلاق واقعیت زشت و ناهمگونش فرو میرود. مردم در خانههایشان حبس میشوند، شادی به زندان میرود، عشق رنگ میبازد، سیاهی و وحشت جای کافههای رنگین و زیبا را میگیرد و بیطرفی بزرگترین گناه مردم و بیطرفان بزرگترین گناهکاران شناخته میشوند.
کابوسهای بیروت، با به تصویر کشیدن سیر زندگی یک انسان در گرفتار در بند، مفهوم انسانیت را به چالش میکشد، به تقابل سنت و مدرنیته میپردازد و پرده از عقایدی برمیدارد که بیروت را به این نقطه رسانده است و در گیر و دار وحشت و اضطراب مرگ و گرسنگی و بیچارگی و سرگشتگی مطلق، به زیبایی مفاهیمی مثل امید به رهایی و آزادی، امید به زندگی و آزادگی را تفسیر میکند و «از میان این همه مرگ که اطرافش را فرا گرفته، زندگی را میرباید.»
نویسنده که از تجربیات و مشی روزنامه نگاریاش به خوبی بهره برده، در خلال داستان، از مفاهیمی مثل تلاش برای تغییر سرنوشت جمعی، وطن، صلح، عشق و هنر استفاده میکند تا درمان نهایی زخم بیروت را شرح دهد. درمانی که حداقل خود نویسنده میداند چقدر دور از نظر است. او همچنین از مسائل سیاسی روز و اسرائیل -که در جنگ شش روزه زخم عمیقی برجان اعراب زده بود- یاد میکند و مردم لبنان را مذمت میکند که چطور بجای تلاش برای مبارزه با دشمن واقعی در تلاش برای مبارزه با خودشان هستند.
غادة السمان در کابوسهای بیروت مثل سایر آثارش به شدت از بیان استعاری بهره جسته و لذت برده است و خوی ادبیاش در سراسر کتاب نمایان است. نشبیهات و استعارههای متعدد و پرمغز غادة السمان در این کتاب خواننده را محسور فضای داستان میکند و تقابل مرگ و زندگی و جنگ و صلح چنان خواننده را به ادامه این روایت پرتنش و مضطرب دعوت میکند که گویی اینجا بیروت است و زمان زمانه جنگ و «صلح فقط برای کسی است که در تحقق آن شریک باشد.»
چه کسی میداند؟ شاید این روایت، داستان همه ماست. داستان همه مردمی که در نقطه صفر زمین در اسارت افتادهاند. در اسارت سنت، در اسارت مذهب، در اسارت جنگ، در اسارت زندان تن و در اسارت زندان عقل... و ما «هرشب بر پلههای تاریک امید ویران میشویم.»
با این همه...
«بیا ای رفیق(عشق)
میدانم که روزگار نفرت و بدخواهی است
اما بیا...»
غادة السمان، هم اکنون در 80 سالگی در پاریس زندگی میکند و به نوشتن وفادار مانده است.
پ.ن: کتاب مدکور را نشر نی و با ترجمه بسیار خوب آقای احسان موسوی خلخالی منتشر کردهاست.