گاهی این سوال را از خودم میپرسم که من کی هستم؟ یعنی اگر کسی بخواهد با من آشنا شود چه باید به او بگویم؟
پاسخ افراد مختلف به این موضوع متفاوت است. بیشتر افراد خودشان را با عنوان شغلیشان معرفی میکنند و نقش این شغل در این معرفی بسیار زیاد است تا حدی که اگر این عنوان شغلی حذف شود چیزی برای گفتن نخواهند داشت.
اما افرادی هم هستند که خودشان را چیزی معرفی میکنند که دوست دارند باشند نه چیزی که هستند. این افراد تصوری از خود در ذهن دارند و مدت زیادی با آن زندگی کردهاند و متاسفانه این تصور ذهنی را در مورد خودشان پذیرفتهاند.
گاهی هم افراد تعاریف مختلفی از خود در جامعههای مختلف ارائه میدهند. یک تعریف برای محیطهای کاری و حرفهای، یک تعریف برای محیط خانوادگی و تعریف دیگری برای محیطهای دوستانه.
اما به هر حال آنچه واضح است اینکه برای هر فرد در اصل یک تعریف وجود دارد اما ممکن است در جوامع مختلف به شکلهای متفاوت بیان شود.
حال سوال این است که چطور باید خودمان را معرفی کنیم؟ ما کی هستیم؟
برای یافتن این پاسخ اول باید با خودتان صادق باشید. به این سوال پاسخ دهید که آنچه باعث شده که کار فعلی خود را انجام دهید چیست؟ آیا چیزی بجز درآمد یا اجبار درکاری که انجام میدهید وجود دارد که شما را راضی کند؟ چه چیزی باعث شده است که به طور مرتب ورزش کنید؟
سوالاتی از این دست به شما کمک خواهد کرد تا تعریف درستی از خودتان پیدا کنید. برای مثال ممکن است شما هم مثل من علاقهمند به حل مسئله باشید و چون در محیط کارتان مسائل خوبی برای حل کردن پیدا کردهاید کارتان را دوست دارید. یا اینکه دوست دارید آدم سرسختی باشید و برای همین به طور مرتب ورزش میکنید.
راه بسیار موثرتری هم برای پیدا کردن ارزشهای اصلی شما موجود دارد. برای ۵ دوست خود ایمیلی بفرستید و از آنها بخواهید که ۵ ویژگیی که از شما در ذهن دارند و یا شما را به آن میشناسند را بگویند.
بدین ترتیب خواهید توانست ارزشهای اصلی خودتان را پیدا کرده و خود را با آنها معرفی کنید.
به نظر من این ارزشها هستند که شما را میسازند و مهم است که آنها را شناخته و خود را با آنها معرفی کنید.