رویکردهاي کمی و کیفی با دو ذره بین متفاوت بـه «واقعیـت » و «معرفـت » مـی نگرنـد. طرفداران سرسخت روش کمی معتقدند که همۀ امور از جمله مسائل انسانی را مـی تـوان و باید با روش کمی مطالعه کرد و علمی بودن را معادل کمی بـودن مـی داننـد؛ امـا برخـی از هواداران روش کیفی بر این باورند که مطالعه اموري که ذاتاً تفسیربردارند، با ابزار کمـی مـا را از ژرفیـابی بـاز مـیدارد. ازآنجاکـه رهیافـت کمـی غالبـاً بـا رویکـرد اثبـاتگرایـی و تجربهگرایی شناخته شده و رابطه تنگاتنگی دارد. این رهیافت، بر این فرض اساسی اسـتوار است که رفتار انسان میتواند بر مبناي واقعیت اجتماعی و به کمک روش شناسیهایی کـه از منطق قیاسی علوم طبیعی پیروي میکنند، مورد مطالعه قرار گیرد. تحقیق کیفی یک اقتضاي اجتماعی وفرهنگی است و براین اساس اسـتوار اسـت کـه ماهیـتهـا و چیسـتیهـا دچـار تغییروتحول میشوند. در این میان دیدگاه سومی نیز وجود دارد کـه معتقـد اسـت ایـن دو رویکرد را میتوان به شکل متمم یکدیگر به کار گرفت؛ باید گفت که در بحث آسیبشناسی پژوهش در علوم انسانی از رویکرد سختافزاري (کمیگـرا) دوري جسـت و بـه رویکـرد نرمافزاري (کیفیگرا) به مسائل معرفتشناختی در علوم انسانی توجه کرد و بهتر اسـت کـه این تقابل بهصورت پی درپی درتحقیقات علوم انسانی استفاده شود.
عدم تعمیمپذیري، عدم امکان کنترل و آزمایش در پژوهش، عدم تکرارپذیري عمدهترین انتقاداتی هستند که به روش کیفی وارد میشوند.
برخی دانشمندان نظیر اسمیت و هشیو سیوس بر تز غیرقابل قیاس بودن یا مغایرت دو روش اشاره داشته، معتقد به تعطیل کردن دیالوگ میان دو کمپ شدهاند.
ولی اصرار بر غیرقابل قیاس بودن دو پارادایم اثباتی و تفسیري، نتیجهاي بهدست نمیدهد و حتی به نوعی پاك کردن صورت مسئله است. داتا، پنج دلیل عمده و عملی و قانع کننده براي هموجودي دو روش کمی ـ کیفی و پارادایمهاي زیربنایی آن دو را ارائه میدهد
1 ـ هر دو پارادایم براي سالهاي متمادي مورد استفاده قرار داشتهاند .
2 ـ بسیاري از پژوهشگران و ارزیابی کنندگان بر استفاده از هر دو پارادایم اصرار داشتهاند
3 ـ سازمانها و بنیادهاي مالی از هر دو رویکرد حمایت به عمل آوردهاند.
4- هر دو پارادایم بر سیاست تأثیر نهادهاند.
5- بسیاري مطالب و یافتهها را در این مدت توسط هر دو پارادایم آموزش دادهاند(مهدوی و شریفی(1386) به نقل از داتا(1994))
رويكرد تركيبي
هرچند استفاده از روشهای کمی در مقام داوری تجربی ، درجه عینیت را افزایش می دهد با وجود این ، تحلیل کمی از تحلیل کیفی بی نیاز نیست . تحلیل کیفی بار معنایی یافته های کمی را روشنتر می کند.
رویکرد کمی گرایی بر برون گرایی و توجه به جنبههای بیرونی واقعیت و اثباتگرایی تاکید می شود. در رویکرد تلفیقی ، ابعاد گوناگون بیرونی و اثباتی وئنیز جنبه های کیفی و ذهنی واقعیت ، مورد تاکید قرار می گیرد.
ترکیب رويکردهای کمي و کیفي تحت عنوان رويکرد ترکیبي از دهه 1990 ، جای خود را در حیطههای مختلف تحقی علوم انساني باز کرده است . استفاده محققان از رويکرد ترکیبي به منظور مد نظر قرار دادن پیچیدگي سئوالات تحقیق در علوم مختلف در حال تبديل به شیوهای متداول است(گلشنی و قائدی،1391).
هر چندرويکرد ترکیبي رواج يافته است ولي شرايط بالقوه آن هنوز به درستي شناخته نشده است. بسیاری از محققان، رويکردهای کمي و کیفي را به شیوههای نامناسب ترکیب ميکنند.
روش تلفیقی با ترکیب رویکردهای کمی و کیفی از پدیدههای اجتماعی ، به شناخت عمیق تری منجر می شود. لیتل و کرسولمعتقدند که رویکرد کثرت گرایانه و تلفیقی برای بسیاری از پژوهشگران جاذبه دارد(همان)
کرسول (1996) چهار الگو را برای کاربرد در پژوهشهای تربیتي ارائه دارند. اين هار الگو عبارتند از الگوی اول: يکي از کاربردهای اين الگو، به بديع بودن موضوع و نداشتن ابزار بر ميگردد. محق با استفاده از مطالعه کیفي به ساخت ابزار ميپردازد.
الگوی دوم: ابتدا تحقی کمي صورت ميگیرد و سپس جهت اطمینان بیشتر يافتههای کمي، مطالعه کیفي صورت ميگیرد.
الگوی سوم: ابتدا شیوه کیفي انجام ميشود و سپس به منظور تفصیل دادهها از روش کمي پژوهش استفاده ميشود.
الگوی چهارم: پژوهش کمي و کیفي به صورت همزمان و در کنار يکديگر و از مسیرهای خاص خود پیش ميرود(رحیمی و همکاران ،1390).